به من بوبکر حیدر تازه تازه
همی دروی گل خندان فرستد
گهی زهر مرا تریاق سازد
گهی درد مرا درمان فرستد
گه از شاخ وفا نوباوه بخشد
گه از باغ هنر ریحان فرستد
نسیم پر تحیت کان خداوند
ز طبع خوشتر ازنیسان فرستد
بهدیه چشم نزد دل رساند
چو تحفه دل به سوی جان فرستد
ندانستم من این یارب که دانست
که ایزد بهر عیسی خوان فرستد
تحیت تا بود نور علی نور
بدست سید اقران فرستد
عدیم المثل ساعد آنکه کلکش
به تیر آسمان فرمان فرستد
بلی خورشید چون گل را دهد نور
ضیاء مهتر تابان فرستد
حسن این بیتها نزدیک آن صدر
همی از خویشتن پنهان فرستد
تنم جسمم قلم را شرم دارد
که سوی چشمه حیوان فرستد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به من سید حسن زین زمانه
ز دل تحفه غذای جان فرستد
بدان نظم بدیع و نثر رائق
تو گوئی معجزه قرآن فرستد
هزاران گنج گوهر بیش دارد
[...]
به این درد و به آن درمان فرستد
به هر کس هر چه شاید آن فرستد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.