یار چون عیسیم به ماه برد
باز چون یوسفم به چاه برد
مردم دیده را عروس رخت
روی بسته به جلوه گاه برد
آینه گر صفای او بیند
دست چون صبحدم ز ماه برد
جز سخنهای همچو الماسش
در و یاقوت او که راه برد
طوطی جان من رسید به لب
تا از آن لب شکر گیاه برد
چه شود گر صبا سپیده دمی
تک در آن طره سیاه برد
پس بدان بوی قصه های حسن
گرچه زار است پیش شاه برد
شاه بهرام شاه مسعود آن
که ازو ملک آب و جاه برد
دولت تازه بهر او هر روز
تحفه نو به بارگاه برد
چرخ سیمین مگر به خدمت باز
آفتاب زرین کلاه برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حق چو خواهد که بنده راه برد
از بدیهایش در پناه برد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.