ای خصم مدان رفتنش ا زنفرینت
بد مهری دنیا مشمار از کینت
در ماتم او ز چشم خون بار چو سیل
گر دوخته نیست چشم عبرت بینت
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ای خصم مدان رفتنش ا زنفرینت
بد مهری دنیا مشمار از کینت
در ماتم او ز چشم خون بار چو سیل
گر دوخته نیست چشم عبرت بینت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رشک بنفشه سنبل پرچینت
گل آب شده پیش رخ رنگینت
چشمی ست مرا چو چشم نرگس بیخواب
از آرزوی سینه چون نسرینت
چون خسته شد از منج لب شیرینت
خونین شد از این غم دل صد مسکینت
بازار عسل به لب چو بشکستی منج
زد نیش ز رشک بر لب نوشینت
تا کی نبود با دل من تمکینت
تا چند بود جور و جفا آئینت
پیوسته بکینه دلم می پیچد
زلفین خم اندر خم چین بر چینت
بی تاب شد از تب ورق نسرینت
بی آب ز تبخاله لب شیرینت
تو خفته به سان چشم و من چون ابرو
با پشت خمیده بر سر بالینت
تا چند به خود مهر و به یزدان کینت
حق جوئی و کفر و حق پرستی دینت
خود نیز بر آن خرگله کثرت بینی
سگ بچه کند به چشم وحدت بینت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.