گنجور

 
مجد همگر

با عشق کهن تازه بدن خوی من است

دردش بکشم به جان که داروی من است

گویند کهن شد او براتیست رخش

آن کهنه براتی رخش نوی من است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode