گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حاجب شیرازی

اسیر سنبل زلف تو گلعذارانند

خمار نرگس مست تو هوشیارانند

تو آن گلی که ز تاب رخت به گلشن دهر

سخن بر آن همه چون لاله داغدارانند

جفا و جور و تطاول ز ما دریغ مدار

که عاشقان تو ایدوست بردبارانند

بر آی بر لب بام و ببین بگوشه چشم

که زیر تیغ اجل خیل جان نثارانند

بگیر جام که بر باد رفت کشور جم

ببین به تخته تابوت تاجدارانند

به اسب و پیل بنه رخ دلا چو فرزین راه

پیادگان ره عشق شهسوارانند

غبار راه تو اکسیر اعظم است ایدوست

از آن به کوی تو عشاق خاکسارانند

پسند ماهرخان چیست غیر عجز و نیاز

که زود رنج و دل آزار و ناز دارانند

امید وصل تو باشد خیال خام ولیک

بر آستان رفیعت امیدوارانند

برآ، ز مشرق توحید آفتاب آسا

که عاشقانت چو ذرات بی قرارانند

گلی چو روی تو از شاخ مردمی بشکفت

ولی هزار تو را در چمن هزارانند

ببین به حالت ایران و اهل او «حاجب »

که شهسواران محتاج نی سوارانند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode