گنجور

 
حافظ

شراب لعل‌کش و روی مه‌جبینان بین

خلاف مذهب آنان جمال اینان بین

به زیر دلق ملمّع کمندها دارند

درازدستی این کوته‌آستینان بین

به خرمن دو جهان سر فرونمی‌آرند

دماغ و کبر گدایان و خوشه‌چینان بین

بهای نیم کرشمه هزار جان طلبند

نیاز اهل دل و ناز نازنینان بین

حقوق صحبت ما را به باد داد و برفت

وفای صحبت یاران و همنشینان بین

اسیر عشق شدن چارهٔ خلاص من است

ضمیر عاقبت‌اندیش پیش‌بینان بین

کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست

صفای همّت پاکان و پاک‌دینان بین

 
 
 
غزل شمارهٔ ۴۰۳ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۴۰۳ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۴۰۳ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
جامی

دلاکرشمه آن شاه نازنینان بین

به سحر و شعبده آشوب پاکدینان بین

برآستان وصالش کشیده دامن از

درازدامنی کوته آستینان بین

صبا بگوی به آن مه که رخش بیرون ران

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه