دستار تو ای شیخ که صد حلقه فزون است
اندر خم هر حلقه دو صد دام و فسون است
از ملک سلیمانی و از دانش آصف
دعوی چه کند خواجه بادبو زبون است
از همت مردان مگرش سلسله بندیم
بر پای که این دیدو درون سخت حرون است
هر زاده آدم که شود سخره این دیو
نامردم و دور از خرد و سفله و دون است
بیرون بود از مردمی و مردی و رادی
هر کس که درونش بمثل غیر برون است
ای خواجه در این خانه تو را چار شریکند
غالب شود آنکس که از این چار فزون است
دیو است و ملک نیز سباعند و بهائم
نام و لقب خویش بدان خواجه چون است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی موضوعاتی مانند قدرت، علم، و هویت میپردازد. شاعر با اشاره به دستار شیخ و حلقههای آن، به نمادهای فریبندگی و دامهای دنیا اشاره میکند. او به قدرت سلیمان و دانش آصف اشاره میکند و میپرسد چه کسی میتواند ادعای بزرگی کند. همچنین بر این نکته تأکید میکند که تنها با همت مردان است که میتوان بر مشکلات فائق آمد. شاعر به افراد اشاره میکند که درون آنها، برخلاف ظواهرشان، بیخردی و رذالت نهفته است و هر کس که نتواند با خود واقعیاش زندگی کند، به دور از انسانیت است. در پایان، به این نکته میرسد که در این دنیا، تأثیر و غلبه با کسی است که بر دیگران فزونی دارد، و در نهایت به تشابه انسان با حیوانات و دیوان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دستار تو ای شیخ، که به تعداد زیادی حلقه دارد، در هر یک از این حلقهها صدها دام و فریب نهفته است.
هوش مصنوعی: خواجه بادبو، که آدمی بیزبان و ناتوان است، چگونه میتواند ادعایی از سلطنت سلیمان یا دانش آصف داشته باشد؟
هوش مصنوعی: تنها با تلاش و اراده مردان میتوانیم زنجیری بسازیم که بر پای خود ببندیم، چرا که اینجا بسیار دشوار و پر از چالش است.
هوش مصنوعی: هر انسانی که به دنیا میآید، اگر تحت تاثیر این فرد بیرحم قرار گیرد، از خرد و فهم دور میشود و به انسانهایی پست و پایین تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: کسی که در درونش مانند ظاهرش نباشد، نه از آن مردم است و نه میتوان او را انسانی واقعی دانست.
هوش مصنوعی: ای آقا، در این خانه تو چهار شریک داری. کسی برتری مییابد که بر این چهار نفر برتری داشته باشد.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که موجودات مختلفی مانند دیوها، ملکا و جانوران هستند که هر کدام به نوعی وجود دارند و به نظر میرسد که ویژگیها و نامهای خاص خود را دارند. همچنین نویسنده به چگونگی این موجودات و ارتباط آنها به صاحب و فرمانروای خود فکر میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرّی که در اوصاف و مقامات جنون است
از باصره و سامعه و نطق برون است
در عشق جمالی و کمالیست ولیکن
آن را نتوان دید و نه دانست که چون است
جانیّ و دلی هست ولی در ره عشاق
[...]
تبخاله خون بر لبم از سوز درون است
در چشم ترم هر مژه فواره خون است
این باده عیشم که بود خون دلش نام
تهمانده صد جرعهکش بختزبون است
درمان نپذیرد مرض عشق مسیحا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.