گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

در میان عاشق و معشوق رازی دیگر است

این لب و آن گوش را ساز و نوازی دیگر است

اهل صورت از عراق آیند تا سوی حجاز

اهل معنی را عراقی و حجازی دیگر است

قبله حق و حقیقت عشق باشد عشق و بس

زهد و علم و معرفت هر یک مجازی دیگر است

مینوازد عاشقان را گر شکر خند لبش

عشوه چشم خوشش عاشق نوازی دیگر است

عشق بی پروا اگر پر سوخت صد پروانه را

شمع را بنگر که در سوز و گدازی دیگر است

مسجد اقصی بود دل، کعبه جان عاشقان

سوی این کعبه در این مسجد نمازی دیگر است

می‌رسد هردم ز هرسو کاروان‌های نیاز

هر نفس معشوق ما را نیز نازی دیگر است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode