عاشقان حضرت او را نیازی دیگر است
عشق او را آتش و سوز و گدازی دیگر است
ترک سرمست است عشقش دل به غارت می برد
در سواد دل همیشه ترکتازی دیگر است
می نوازد مطرب عشاق ساز ما به ذوق
جان فدای ساز او کاین ساز ، سازی دیگر است
عشقبازی نیست بازی کار شهبازی بود
عشق اگر بازی بیا کاین شاهبازی دیگر است
رو به هر جانب که آرم قبلهٔ من روی اوست
ابرویش محراب می سازم نمازی دیگر است
بینوایان را به لطف خود نوازش می کند
ساقی سرمست ما عاشق نوازی دیگر است
محرم رازیم و دایم در حرم با سیدیم
راز می گوئیم و این اسرار رازی دیگر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در میان عاشق و معشوق رازی دیگر است
این لب و آن گوش را ساز و نوازی دیگر است
اهل صورت از عراق آیند تا سوی حجاز
اهل معنی را عراقی و حجازی دیگر است
قبله حق و حقیقت عشق باشد عشق و بس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.