مبر در پیش زاهد نام باده
سر زاهد فدای جام باده
امان از صبح روز افروز صهبا
فغان از شام عیش انجام باده
ز گفتن ها بی پروای صهبا
ز خفتنهای بی هنگام باده
خوشا بیداری شبهای مستی
خوشا مخموری ایام باده
ز نوشین خوابهای صبح مستی
ز شیرین بذله های شام باده
رمنده آهوان دیدم که بیدام
شدند از نیم جرعه رام باده
بسا دلق ملمع شیخ و زاهد
گرو بنهاده اندر وام باده
بسا دانشور عاقل که ناگاه
شده دیوان از سر سام باده
کنون کز جام باده لب نشد تر
دماغی تر کنیم از نام باده