کس را مسنج جز بترازوی خویشتن
و از کس مرنج نیز بجز خوی خویشتن
ای هوشمند سوی رفیقان نظر فکن
چونانکه می نظر فکنی سوی خویشتن
چندین مپوی گرد پزشکان بیخرد
در خود بجوی مرهم و داوری خویشتن
هان ای ستبر بازوی استیزه کار، هان
چندین مباش غره ببازوی خویشتن
ترسم که چون پلنگ بافزایش غرور
خود را در افکنی تو بنیروی خویشتن
ای شیر مرد تا بکی از مدح روبهان
پیوسته کور مانی از آهوی خویشتن
همواره می بکوش و تکاپوی کن ولی
غره مشو بسعی و تکاپوی خویشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.