نمیدانم چه کردی با دل من
که باز آتش زدی بر حاصل من
اگر رفتی برون از محفل من
نخواهی رفت هرگز از دل من
بیا ای شمع محفلهای تاریک
که تاریک است بی تو محفل من
تو تا در منزل من جای داری
نگردد غم به گرد منزل من
باستقبالت آید جان گر آئی
تو ای بخت سعید مقبل من
مرا کشتی در افتاده بگرداب
توئی ایجان جانها ساحل من
دل و جان هدیه آوردم چه باشد
پذیری هدیه ناقابل من
بجای جان و دل، مهر تو گوئی
سرشتستند در آب و گل من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.