گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

تیره شد گیتی و هنگام طرب باز آمد

مژده ای خلوتیان نوبت شب باز آمد

وقت پیمودن کاس آمد و پر کردن طاس

نوبت پر زدن مرغ طرب باز آمد

وقت راحت شدن از صحبت ابنای جهان

گاه آسودگی از رنج و تعب باز آمد

جان بلب آمده بود از غم و اندیشه روز

شب شد و جان بتن و جام بلب باز آمد

ساقی دوش که روز از نظرم غائب بود

چون شب آمد بیکی شکل عجب باز آمد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode