گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

دم زد لبی از شکوه، نیش نام نهادند

خون شد دلی از غصه، میش نام نهادند

صد تیغ جفا بر سر و تن دید، بهر بند

یکناله بر آورد، نیش نام نهادند

در قعر خم از چوب جفا بسکه قفا خورد

خون شد دل انگور، میش نام نهادند

گویند می و جام گرفت از کی و جم نام

کی بود و کجا بود و کیش نام نهادند

لبریز شد از باده و، کف کرد و فرو ریخت

سر جوش می از خم، که قیش نام نهادند

عکسی ز رخ شاهد ما در عرب افتاد

سعدی و ثریا و قیش نام نهادند

یک قصه ز حال دل دیوانه ما بود

آن قیس، که مجنون حیش نام نهادند