نیمه از خاک و نیمه از فلکم
نیمه از دیو و نیمه از ملکم
نیمه از روم رفته تا صقلاب
نیمه از چین گرفته تا اتکم
صورتی مختصر نهفته دراو
هر چه هست از سماک تا سمکم
همچو آئینه دو رو دو جهان
در نهادم که حد مشترکم
از کجا آمد این دوئی و توئی
چون من اندر بذات خویش یکم
بی من اندر بکام ذوقی نیست
خوان ایجاد را که من نمکم
چون دهم خنک سیر را جولان
نرسد خنک آسمان بتکم
زر کانم که زیب تاج شهم
گر دهد حق خلاصی از محکم
بیع قطعی بخویشتن دادم
خویشتن را و ضامن در کم
داده ویرانه را بجغد تیول
من که شهباز ساعد ملکم
ملکوت فلک عقار من است
گو برد تیم یا عدی فدکم
ای همایون فر ای همای خرد
ای دلیل معارج فلکم
خوشتری خوشتری تو از دو جهان
لیک من نیز از تو خوشترکم
تو گرفتار قید وهم و شکی
من برون از جهان وهم و شکم
تو اسیر مقام لی و لکی
من برون از مقام لی و لکم
بگذرم از تو من بپران سیر
گرچه تا نیمه ره توئی یزکم
ناتون گر بمانم اندر راه
لطف حق میبرد خوشک خوشکم
چون خلیل اندر آتش از جبریل
نپذیرم اگر دهد کمکم
تا برون آرد آرد را ز سبوس
میکند زال چرخ دون الکم
دست لطفش ز پا کشد بیرون
گر بود خار یا بود خسکم
دست باف هزار زنار است
بند تسبیح و رشته حنکم
نام حق را هزار و یک گفتند
من یکی نیز از آن هزار و یکم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان duality و دوگانگی در وجود انسان پرداخته و به ارتباط فکری و معنوی میان عناصر مختلف جهان اشاره میکند. شاعر از ترکیب خاک و آسمان، دیو و فرشته، نیکی و بدی سخن میگوید و این دوگانگی را بخشی از حقیقت وجود انسان میداند. او به تجربههای خود از زندگی و جستجوی معنای عمیقتر میپردازد و به این نکته اشاره میکند که انسان میتواند از محدودیتهای دنیایی خود فراتر رود. در نهایت، شاعر بر وحدت و یگانه بودن وجود خویش تأکید دارد و نشان میدهد که خداوند را به عنوان منبع همه چیز و حقیقت خود میشناسد.
هوش مصنوعی: نیمی از وجود من از زمین و نیمی دیگر از آسمان است. نیمی از من به جنبههای تاریک و ناپسند تعلق دارد و نیمی دیگر به جنبههای روشن و نیکو.
هوش مصنوعی: نیمهای از سرزمین روم به سمت سرزمین اسلاو رفته و نیمهای دیگر از سرزمین چین به سمت اتک آمده است.
هوش مصنوعی: هر آنچه که در او وجود دارد، از بزرگترین تا کوچکترین چیزها، به گونهای فشرده و مختصر در چهرهاش نمایان است.
هوش مصنوعی: مانند یک آئینه، دو سوی مختلف را در جهان جای دادهام، چرا که حد و مرز مشترکی دارم.
هوش مصنوعی: چرا این فاصله و جدایی بین من و تو وجود دارد؟ در حالی که من در ذات خودم تنها و یگانه هستم.
هوش مصنوعی: بدون من در این جهان لذت و شوقی وجود ندارد، زیرا من مانند نمکی هستم که طعم را به زندگی میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که در آسمان آزادی و آرامش باشد، دیگر مشکلات و دردسرها نمیتوانند مانع حرکت و پیشرفت ما شوند.
هوش مصنوعی: من زمینی هستم که شایستهی زیور تاج شاهی است، اگر خداوند مرا از چالشهای سخت نجات دهد.
هوش مصنوعی: من در معاملهای کاملاً مطمئن، وجود خود را به خودم واگذار کردم و در این راه، هیچ گونه ضامنی برای کمبودهایم نداشتم.
هوش مصنوعی: خرابیهای من از آن جغدی است که در ملک من سکونت دارد، در حالی که من همچون شاهینی در این سرزمین قدرت دارم.
هوش مصنوعی: آسمان و جهان ملک من است، پس اگر تیم یا عدی به سوی شما بیایند، شما را در آغوش میگیرم.
هوش مصنوعی: ای فرشتهی بزرگ و بلندمرتبه، ای نماد خرد و دانایی، ای دلیلی بر اوج و بلندیهای آسمان.
هوش مصنوعی: تو از هر دو جهان دلپذیرتری، ولی من هم از تو بیشتر خوشحالم.
هوش مصنوعی: تو در دام خیال و تردید به سر میبری، اما من فراتر از این دنیا و این تفکرات قرار دارم.
هوش مصنوعی: تو در بند مقام و مرتبهای، اما من فراتر از این قید و بندها هستم.
هوش مصنوعی: من از تو میگذرم و به سفرم ادامه میدهم، هرچند که تو هنوز در نیمه راه هستی.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر رحمت خداوند بمانم، حتی اگر خشک و بیجان باشم، مرا به خود میکشد و راهنمایی میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه جبرئیل به من کمک کند، من مانند خلیل (ابراهیم) در آتش، دست یاری او را نمیپذیرم.
هوش مصنوعی: برای آنکه آرد به دست آید، باید سبوس آن جدا شود؛ همینطور در زندگی نیز برای رسیدن به چیزهای با ارزش، باید زحمت کشید و مشکلات را پشت سر گذاشت.
هوش مصنوعی: اگر در زندگی دچار مشکلات و دردسرهایی مانند خار و خاشاک باشی، خداوند دست رحمتش را از تو دور نمیکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که دست باف، مانند هزارزناری است که در آن، تسبیح و رشته حنای من به هم گره خوردهاند. به نوعی میتوان فهمید که کارهای مختلف و متنوع به هم پیوند خورده و به زیبایی و پیچیدگی خاصی دست یافته است.
هوش مصنوعی: نام خداوند را هزار و یک بار گفتهاند و من هم یکی از آنها هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
متشابه ترا شده محکم
کرده بر محکمش معوّل کم
همه گردن نهادهاند به حکم
لب ز گفتار بسته، صم بکم
از فتوحات و از فصوص حکم
هیچ نگذاشتم ز بیش و ز کم
می نماید منافی این حکم
بی خرد بهتر آن که باشد بُکم
دل بمهر علی بنه محکم
وز معاویه ساز کار شکم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.