گنجور

 
عبدالقادر گیلانی

برون آ شهسوار من تعلّل بیش از این تا کی‌؟

ز حد بگذشت مشتاقی تحمّل بیش از این تا کی‌؟

تو حال من همی‌دانی و می‌دانم که می‌دانی

چو خود‌را دور می‌کردی تغافل بیش از این تا کی‌؟

به‌طرف گلستان یک ره در آ و قدر گل بشکن

کشیدن دردسر چندین ز بلبل بیش از این تا کی‌؟

اگر میل غزا داری بیا و قتل محیی کن

به‌کار این چنین نیکو‌، تأمّل بیش از این تا کی‌؟