گنجور

 
عبدالقادر گیلانی

گر دل غم پرور ما غمگساری داشتی

با بلا خوش بودی و در غم قراری داشتی

نام مجنون در جهان هرگز نبوده این چنین

گر چنان بودی که چون من یادگاری داشتی

هر دو عالم را ز یک پرتو سراسر سوختی

آفتاب از آتش من گر شراری داشتی

گل چرا غرق عرق گشتی ز خجلت پیش تو

گر نه آن بودی که از رشک تو خاری داشتی

نسبتی میداشت با من شمع در سوز و گداز

گر دل بریان و چشم اشکباری داشتی

یار محیی گر گشودی رخ میان مردمان

ترک یار خویش کردی هر که یاری داشتی

 
 
 
اهلی شیرازی

کاشکی ز اول بمن این کینه داری داشتی

تا دلم در کف عنان اختیاری داشتی

رخ ز من میتابد اکنون وه چه سان یاد آورم

آنکه بر آمد شد من اتنظاری داشتی

شد دلم محروم ازو با آنکه از نزدیکیش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اهلی شیرازی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه