گنه کردی بگو کردیم ای دوست
که بعد از کار بد این توبه نیکوست
گنه کردن اگرچه خوی توگشت
ولی عفو گناهت هم مرا خوست
توشب بر خاک ، رو می مال ،می نال
که آن نالیدنت داریم ما دوست
نفس های گنه کاران تائب
مرا خوشبوی تراز مُشک خوشبوست
چوفضل ماست پشتیبانت ای پیر
چه غم داری اگر پشت تو دو توست
کسی کز وی بتر نبود به عالم
مرا لاتقنطوا در باره اوست
به نعمت های جنت پروری مغز
ترا بر استخوان گر خشک شد پوست
چو رحمن بر تو نیکو هست ،غم نیست
اگر شیطان بد است و با تو بد خوست
نمیرد ماهی دل محیی هرگز
زلال رحمت حق تا در این جوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره توبه و بخشش است. شاعر از دوست میخواهد که به خاطر گناهانی که کرده، توبه کند چون توبه کار نیکوست. اگرچه گناه بخشی از وجود انسان شده، اما عفو و بخشش نیز در ذات خداوند وجود دارد. او به یقین میگوید که نالههای گنهکاران برای خداوند خوشبوتر از مشک است. هرچند انسانها خطا میکنند، خداوند همچنان بخشنده و رحیم است. شاعر به این نکته اشاره دارد که اگر در زندگی مشکلات و گناهان وجود دارد، نباید ناامید شد، زیرا رحمت خداوند همیشه در دسترس است و او از بندگانش میگیرد.
هوش مصنوعی: ای دوست، اگر خطایی کردهای، بگو که ما هم مرتکب شدهایم؛ زیرا پس از انجام کار نادرست، انجام توبه کار خوبی است.
هوش مصنوعی: اگرچه تو مرتکب گناه شدهای، اما من هم میخواهم که تو را ببخشم.
هوش مصنوعی: در شب بر زمین بیفت و با جان و دل ناله کن، چرا که نالهی تو را ما دوست داریم و برای ما مهم است.
هوش مصنوعی: نفس های افرادی که توبه کردهاند و گناه کردهاند، برای من خوشبوتر از بوی خوش مُشک است.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، تو حامی و پشتیبان داری، پس چرا نگران هستی اگر دو نفر پشت تو ایستادهاند؟
هوش مصنوعی: کسی در جهان بهتر از او وجود ندارد و من ناامید نباشید درباره او.
هوش مصنوعی: اگر مغز تو در حال استفاده از نعمتهای بهشتی باشد، حتی اگر پوست بدنت بر اثر خشکی به استخوان چسبیده باشد، باز هم ارزش و اهمیت تو از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: اگر خدا (رحمن) با تو مهربان و نیکو است، نگران نباش، حتی اگر شیطان بدخواه و دشمن تو باشد.
هوش مصنوعی: دل ماهیای که از رحمت حق سیراب شده، هرگز نمیمیرد تا زمانی که در این آب زنده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دنیی و به عقبی روی با اوست
بجز اومان ندارد هیچ کس دوست
به مادرم گفتم ای بد مهر مادر
نبیره دوست من دشمن نه نیکوست
جوابم داد گفتا دشمن تست
نباشد دشمن دشمن به جز دوست
نشسته هر یکی چون دوست با دوست
نمیگنجید کس چون غنچه در پوست
همه جانها زتو پیداست ای دوست
توئی مغز و حقیقت جملگی پوست
ایا صدری که آمد چرخ نیلی
یکی از بندگان چاپلوست
رسید اینک بشادی نوبت آنک
بدرّد سقف چرخ آوای کوست
بسی روزست تا چرخ از شب و روز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.