تا پرده از رخت به کشیدن نمیرسد
صبح نشاط ما به دمیدن نمیرسد
در باغ، دست باد خزان بس که شد دراز
دامان گل ز شاخ، به چیدن نمیرسد
غوغای ما بلند و ز کوتاه فطرتی
تا بام آسمان به پریدن نمیرسد
شادم ز لاغری، که چو بسمل کند مرا
خونم ز خنجرش به چکیدن نمیرسد
ایمن بود ز چشم بداندیش، آن پری
چشم بد از پیاش به پریدن نمیرسد
{بیاض}
از گریه، کار دیده به دیدن نمیرسد
راضی به داده باش، که ملک قناعت است
جایی که آبرو به چکیدن نمیرسد
تنگ است بس که عیش حریفان انجمن
خون از لب قدح به مکیدن نمیرسد
شوق لباس کعبه چو عریان کند مرا
ذوقی به ذوق راه بریدن نمیرسد
شیرین نمیشود لب امیدواریام
شهد امید من به چشیدن نمیرسد
جز بیخودی نصیب ندارد سرشک من
سیماب را به غیر تپیدن نمیرسد
اعضای من ز کار چنان شد، که پیش دوست
انگشت حیرتم به گزیدن نمیرسد
از نالهام که گوش جهانی ازان کرست
در حیرتم، که چون به شنیدن نمیرسد؟
قدسی چو غنچه تنگدلم، زانکه همچو گل
جیبم ز پارگی به دریدن نمیرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ناکامیها و محدودیتهایی است که شاعر در زندگی خود احساس میکند. او به تصاویری از زیبایی و امید اشاره میکند، اما همواره با موانع و مشکلاتی که مانع دستیابی به آرزوهایش میشوند، مواجه است. هر بیت به نوعی نشاندهنده احساس ناامیدی و انتظار بیفایده است، جایی که شاعر میگوید حتی در مواردی که شادابی و خوشحالی باید وجود داشته باشد، به دلیل شرایط سخت و وضیعت نامناسب، به آنها نمیرسد. در نهایت، شاعر به تصویر کشیدن حسرت و افسوس خود از ناکامیها و عدم دستیابی به خواستهها میپردازد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نتوانم روی زیباییات پرده بزنم، صبح نشاط و شادابیام آغاز نمیشود.
هوش مصنوعی: در باغ، باد پاییزی آنقدر به درازا کشیده شده است که دیگر نمیتواند گلها را از شاخه بکند.
هوش مصنوعی: هیاهوی ما به قدری زیاد است که به خاطر محدودیتهای طبیعیامان نمیتوانیم به اوج آسمان پرواز کنیم.
هوش مصنوعی: من از لاغری خوشحالم، زیرا وقتی به حالتی دردناک و مظلوم میافتم، خونم نمیتواند به اندازهای از خنجرش بریزد که به چکیدن برسد.
هوش مصنوعی: آن پری که چشمانش بداندیشی ندارد، از نگاه دیگران در امان است و کسی نمیتواند به او آسیب برساند.
هوش مصنوعی: از شدت گریه، چشمانم قادر به دیدن نیستند و همه چیز برایم به حالت سفید درآمده است.
هوش مصنوعی: اگر در زندگی قناعت را پیشه کنی و از آنچه داری راضی باشی، به جایی میرسد که دیگر نیازی به حفظ آبرو و ظاهر ندارد.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که به دلیل شدت شادی و خوشگذرانی جمع دوستان، به قدری فضای مهمانی پرشور است که دیگر فرصتی برای لذتبردن از نوشیدنیها و خوراکیها باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: شوق لباس کعبه مرا به گونهای عریان میکند که هیچ لذتی از مسیر قطع کردن و بریدن نمیبرم.
هوش مصنوعی: امید و آرزوهای من به شیرینی نمیرسند و طعم شیرینی که در انتظار آن هستم، هرگز به من نمیچشد.
هوش مصنوعی: جز از حالت بیخودی، هرگز اشک من به دست نمیآید. این اشک مانند جیوه است که تنها به تپش و حرکت میخورد.
هوش مصنوعی: بدن من به قدری در کارها غرق شده که وقتی در کنار دوستم هستم، حتی نمیتوانم انگشت حیرتم را به دندان گزیدن برسانم.
هوش مصنوعی: ناله من به قدری بلند است که تمام جهان را تحت تأثیر قرار داده، اما در عجبم که چرا کسی صدای مرا نمیشنود.
هوش مصنوعی: دل تنگم مانند غنچهای است که به خاطر آسیبپذیریاش نمیتواند مانند گل شکفته شود و در نتیجه نمیتواند به راحتی باز شود یا دچار پارگی شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسمل ز تیغ او بطپیدن نمی رسد
از کشتگان کفن ببریدن نمی رسد
چون خنده گلست زبس ضعف ناله ام
کز لب چو بگذرد بشنیدن نمی رسد
گر پاشکسته نیستی این راه سر مکن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.