گنجور

 
قدسی مشهدی

آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را تاب داد

اضطرابم اشک را خاصیت سیماب داد

گرچه اقبالم ضعیف افتاده، ادبارم خوش است

آسمان روز سیاهم را شب مهتاب داد

{بیاض}

باغبان گویی چمن را ز آب چشمم آب داد

بعد چندین شب که دوش آمد خیالش بر سرم

چشم بیدار مرا بختم صلای خواب داد

نرگسش انگیخت نیرنگی که از یادش رود

زلف اگر یادش ز کار درهم احباب داد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode