هرکه دست از جان نشوید کی ز جانان کام جوید
وان که در آتش نسوزد کی ز آب آرام جوید
عاشق و آرام دل هیهات هیهات این بلا کش
کی به یاد خویشتن پرداخت تا آرام جوید
دل پناه از جور گردونم به جانان برده هِی هِی
آهوی مسکین امان از شیر خون آشام جوید
عاشقی را خاک بر سر کن که وصل و کام خواهد
عارفی را ننگ عارف دان که ننگ و نام جوید
مَنعم از زلفش مکن زاهد که چون صید بلاکش
عاشق صیّاد شد پیوسته حلقۀ دام جوید
از شکنج زلف جانان دل به رویش گشت مایل
صبح گم کردست او را در میان شام جوید
از حجاب زلف بیرون آ که این بیچاره عاشق
بگسلد زُنّار و بیزاری از این اصنام جوید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.