به دریا خویش را تا لا نبینی
به دامان لولوء لالا نبینی
نهان در سینه چند ای گوهر دل
صدف تا نشکنی دریا نبینی
اگر مجنون شدی چندانکه پوئی
به جز لیلی در این صحرا نبینی
بسوی ما نکو بنگر که دیگر
نشانی در جهان از ما نبینی
چه آمد بر سر از عشقم که در وی
سر موئی بجز سودا نبینی
دلا دیوانگی کن ور نه زنجیر
از آن زلف سیه بر پا نبینی
اگر پروانه سان پرها نسوزی
جمال شمع بی پروا نبینی
نشان از آن کمر وقتی بیابی
که خود را در میان پیدا نبینی
بیا ساقی که بی آن چشم مخمور
مرا جز اشک در مینا نبینی
غبارا چشم بینائی بدست آر
که در لالا به جز الّا نبینی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمین و آسمان اینجا نبینی
بجز یک جوهری پیدا نبینی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.