بخش ۹۸ - پیدا کردن ضلالت و گمراهی و علاج آن
بدان که گروهی دیگرند که از آخرت غافل اند ولیکن اعتقادی کرده اند بر خلاف راستی و از راه حق بیفتاده اند و آن گمراهی حجاب ایشان است و از این پنج مثال بگوییم تا معلوم شود:
مثال اول آن که گروهی آخرت را منکرند و اعتقاد کرده اند که آدمی چون بمیرد نیست شود، همچون گیاهی که خشک شود و همچون چراغی که بمیرد و بدین سبب لگام تقوی از سر فراکرده اند و خودش همی زیند و پندارند که این که انبیا (ع) گفته اند، در این جهان طلب جاه و تبع کرده اند و باشد که صریح بگویند که این حدیث دوزخ چنان بود که کودکی را گویند اگر به دبیرستان نروی تو را در خانه موشان کنند. و این مدبر اگر اندر این مثال نگاه کند داند که آن ادبار کودک را افتد از ناشدن به دبیرستان از خانه موشان بتر است، چنان که اهل بصیرت بدانسته اند که ادبار حجاب از حق تعالی از دوزخ بتر است و سبب آن متابعت هواست، ولیکن انگار این موافق طبع است و این غالب شده است بر باطن بسیاری از خلق اندر آخر الزمان، اگرچه بر زبان نگویند و باشد که بر خویشتن نیز پوشیده دارند، ولیکن معاملت ایشان بر آن دلیل کند، چه عقل ایشان چنان است که از بیم رنج مستقبل اندر دنیا بسیار رنج بکشند، اگر خطری در آخرت اعتقاد دارندی آسان نگیرندی. و علاج این آن بود که حقیقت آخرت وی را معلوم شود و آن را سه طریق است:
طریق اول: آن که به مشاهدت بهشت و دوزخ و حال مطیع و عاصی ببیند. و این به پیغمبران و اولیا مخصوص باشد که ایشان را اگرچه اندر این جهان باشند اندر آن حالتی که بدیشان درآید که آن را فنا گویند، احوال آن جهان به مشاهدت بینند که حجاب از آن مشاهدت شغل حواس است و مشغله شهوات، و به معنی این اشارتی کرده آمده است اندر عنوان کتاب و این بغایت عزیز بود، و آن که به آخرت ایمان ندارد بدین کجا ایمان دارد و کجا طلب کند و اگر طلب کند کی رسد؟
طریق دوم آن است که به برهان بشناسد که حقیقت آدمی چیست و روح وی چیست تا معلوم شود که وی جوهری است قایم به نفس خود و از این قالب مستغنی است و این قالب مرکب و آلت وی است نه قوام وی. و به نیستی وی نیست نشود و این طریقی هست ولیکن سخت دشوار است و راه علمای راسخ است اندر علم و بدین نیز اشارتی کرده آمده است اندر عنوان کتاب.
طریق سیم و آن طریق عموم خلق است. آن است که نور این معرفت سرایت کند از انبیا و اولیا و راسخان اندر علم به کسانی که ایشان را بینند و با ایشان صحبت کنند و این را ایمان گویند. و هر که را صحبت پیری پخته و یا عالمی متورع مساعدت کرد اندر شقاوت نماند و هر چند که پیر و عالم بزرگتر، ایمان که از سرایت نور وی باشد عظیم تر، و از این بود که نیک بخت ترین مردم صحابه بودند به سبب سعادت مشاهده احوال مصطفی(ص) و آنگاه تابعین به سبب سعادت مشاهده صحابه. و از این گفت رسول(ص) «خیر الناس قرنی ثم الذین یلونهم» و مثال این قوم چنان بود که کودکی پدر خویش را بیند که هر کجا که ماری بیند از وی بگریزد و خانه به وی بگذارد و این بارها دیده باشد. وی را به ضرورت ایمانی حاصل آید بدان که مار بد است و از وی بباید گریخت. و چنان شود که به طبع هر کجا که مار بیند بگریزد بی آن که حقیقت ضرر آن بداند. و باشد که بشنود که اندر وی زهر است و از این زهر نام داند و حقیقت نداند، ولیکن خوفی تمام حاصل آید. و مثل مشاهده انبیا چنان بود که بیند که کسی را بگزید و بمرد و دیگری را بگزید و نیز بمرد، ضروری به مشاهدت معلوم شود و این منتهای یقین بود و مثل علمای راسخ چنان بود که این ندیده باشد، ولیکن به نوعی از قیاس مزاج آدمی بدانسته باشد و مزاج مار بدانسته و مضادت میان ایشان بدانسته، و بدین نیز یقین حاصل آید، ولیکن نه چون مشاهدت بود و ایمان همه خلق الا علمای بزرگ، همه از سرایت صحبت علما و بزرگان خیزد و علاج قریب ترین این است.
مثال دوم ضلال آن است که گروهی آخرت را منکر نباشد و نابودن وی به قطع ایمان نکرده اند. ولیکن اندر آن متحیر باشند و گویند به حقیقت نمی توان شناخت. پس شیطان دلیل فراپیش ایشان نهد تا گویند، «دنیا یقین است و آخرت شک و یقین به شک نتوان داد» و این باطل است، چه آخرت یقین است به نزدیک اهل یقین. ولیکن علاج این متحیر آن است که گویند که تلخی دارو یقین است و شفا شک و خطر نشستن اندر دریا یقین است و سود تجارت شک و اگر کسی تو را گوید در حال تشنگی که این آب مخور که ماری دهان اندر وی کرده است، لذت آب یقین است و زهر شک. چرا دست بداری؟ ولیکن گویی اگر این یقین فراگذارم زیان این سهل بود و سلیم تر که اگر حدیث زهر راست گوید هلاک باشد و بدان صبر نتوان کرد. همچنین لذت دنیا بیش از صد سال نیست و چون گذشت خوابی گردد و آخرت جاوید است و با رنج بازی نتوان کرد. اگر دروغ است همان انگار که روزی چند اندر دنیا نبودی چنان که اندر ازل نبودی و اندر ابد نباشی. و اگر راست است از عذاب خداوند برستی. و بدین بود که علی(ع) آن ملحد را گفت، «اگر چنین است که تو همی گویی همه رستیم، و اگر نی ما رستیم و تو در دوزخ افتادی».
مثال سیم آن که گروهی به آخرت ایمان دارند، ولیکن گویند آن نسیه است و دنیا نقد از نسیه بهتر. و این مقدار ندانند که نقد از نسیه ای بهتر بود که هم چندان بود، اما اگر نسیه هزار بود و نقد یکی، نسیه بهتر بود، چنان که همه خلق راه معاملت بنا بدین است و این نیز از جمله ضلال باشد که این مقدار نشناسند.
مثال چهارم آن که به آخرت ایمان دارد ولیکن چون این جهان به مراد وی باشد و نعمت دنیا بیند گوید چنان که اینجا در نعمتم آنجا نیز در نعمت باشم که خدای تعالی این نعمت مرا از آن داد که مرا همی دوست دارد، فردا هم چنین کند. چنان که آن دو برادر که قصه ایشان اندر سوره الکهف است که آن یکی گفت: «ولئن رددت الی ربیی لاجدن خیرا منها منقلبا»، و آن دیگر گفت، «ان لی عنده للحسنی» و علاج این آن است که بداند که که کسی را فرزند عزیز باشد و غلامی ذلیل. فرزند را همه روز اندر دبیرستان و چوب معلم دارد و غلام فرو گذاشته باشد تا چنان که می خواهد همی زید که ادبار وی باک ندارد. اگر این غلام پندارد که این به دوستی همی کند که وی را از فرزند عزیزتر همی دارد. این از حماقت باشد. و سنت حق تعالی آن است که دنیا را از اولیای خود دریغ دارد و بر دشمنان خود ریزد. و مثل آسایش و راحت وی چون کسی بود که نکارد و کاهلی کند، لاجرم ندرود.
مثال پنجم آن است که گوید، «خدا کریم و رحیم است، بهشت از هیچ کس دریغ ندارد». و آن ابله نداند که چه کرم و رحمت بود بیش از آن که تو را اسباب آن فرا دهد که دانه اندر زمین افکنی تا هفتصد بدروی اندک ورا عبادت کنی تا به پادشاهی بی نهایت رسی ابدالابد. و اگر معنی کرم و رحمت آن است که بی آن که بکاری بدروی، حراثت و تجارت و طلب رزق چرا همی کنی؟ بی کار همی باش که خدای کریم و رحیم است و قادر است که بی تخم و پرورش نبات برویاند. چون بدین کرم ایمان نداری با آن که همی گوید، «و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها» و آنگاه اندر آخرت این اعتقاد کنی با آن که همی گوید، «ان لیس للانسان الا ما سعی» این از نهایت گمراهی باشد، چنان که رسول(ص) گفت، «الاحمق من اتبع نفسه هوایها و تمنی علی الله عزوجل».
و چنان که کسی امید فرزند دارد بی آن که نکاح کند، یا صحبت کند و تخم نگاه دارد ابله باشد با آن که خدای کریم است و بر آفریدن فرزند بی تخم قادر است. و آن که صحبت کند و تخم بنهد و بر امید بنشیند تا بود که حق تعالی آفت باز دارد تا فرزند پدید آید عاقل است، همچنین آن که ایمان نیارد یا ایمان آرد و عمل صالح نکند و امید نجات دارد ابله است. و آن که این هر دو بکند و امید همی دارد به فضل حق تعالی تا از صواعق بازدارد اندر وقت مرگ تا ایمان به سلامت ببرد این عاقل است و آن دیگر مغرور. و آن قوم که همی گویند که خدای ما را اندر این جهان نیکو داشت، اندر آن جهان نیز نیکو دارد که خود کریم و رحیم است، به حق تعالی غره شده اند و آن قوم که همی گویند که دنیا نقد و یقین است و آخرت نسیه و شک به دنیا غره شده اند. و حق تعالی از هردو حذر فرموده است و گفته، «یا ایها الناس ان وعد الله حق تعرتکم الحیوه الدنیا و لا یغرنکم بالله الغرور» با مردمان آنچه وعده داده ام حق است که هرکه نیک کند نیک بیند و هرکه بد کند بد بیند. این وعده حق است تا به دنیا غره نشوی و به حق تعالی غره نشوی».
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، به بررسی گروههایی پرداخته میشود که به آخرت توجه ندارند و در اعتقادات خود دچار گمراهی هستند. نویسنده پنج مثال برای این گمراهی ارائه میدهد:
1. **انکار آخرت**: برخی افراد وجود آخرت را انکار میکنند و بر این باورند که پس از مرگ هیچ وجودی نخواهند داشت. این افراد به خود رنج میزنند تا در دنیا زندگی خوبی داشته باشند و ترس از عذاب آخرت ندارند.
2. **شک در آخرت**: گروهی به وجود آخرت ایمان دارند اما در شناخت آن متحیرند و میگویند که دنیا یقین است و آخرت شک. این افراد نمیدانند که نباید از شک نسبت به آخرت غافل شوند.
3. **نقد و نسیه**: برخی به آخرت ایمان دارند اما میگویند که دنیای نقد از آخرت نسیه بهتر است. این دیدگاه ناشی از عدم درک ارزش واقعی آخرت است.
4. **توقع از رحمت الهی**: برخی افراد به دلیل نعمتهای دنیوی، فکر میکنند که در آخرت نیز در نعمت خواهند بود و اصولی چون تلاش و عمل صالح را نادیده میگیرند.
5. **غفلت از اسباب بهشت**: افرادی تصور میکنند که رحمت خداوند به قدری گسترده است که بدون تلاش و عبادت، به بهشت خواهند رفت. این افراد از حقیقت کار و زحمت برای رسیدن به نعمتهای آخرت غافل هستند.
نویسنده در پایان تأکید میکند که امید به رحمت الهی باید همراه با عمل صالح و تلاش باشد و انسان نباید به دنیا یا وعدههای بیپایه دل خوش کند.
هوش مصنوعی: باید بدانید که برخی از افراد از آخرت غافل هستند، اما به باورهایی رسیدهاند که با حقیقت در تضاد است و از مسیر صحیح خارج شدهاند. این گمراهی مانع درک درست آنها شده است. برای روشنتر شدن موضوع، پنج مثال را ذکر خواهیم کرد.
هوش مصنوعی: گروهی به انکار آخرت پرداختهاند و باور دارند که پس از مرگ، انسان وجودی نخواهد داشت، مانند گیاهی که میخشکد یا چراغی که خاموش میشود. به همین دلیل، از تقوی و پرهیزگاری دور شدهاند و تنها به زندگی دنیوی خود ادامه میدهند. آنها فکر میکنند که پیامبران فقط به دنبال مقام و جاه بودهاند و اگر بخواهند، میتوانند به صراحت بگویند که هشدار درباره عذاب آخرت شبیه به این است که به یک کودک بگویند اگر به دبیرستان نرود، در خانه موشان نگهش میدارند. اما اگر کسی به این مثال توجه کند، خواهد دانست که نرفتن کودک به دبیرستان و عواقب آن، به مراتب بدتر از مواجهه با موشهاست. اهل بصیرت فهمیدهاند که دوری از حقیقت و ارتباط با حق تعالی، بدتر از عذاب جهنم است و دلیل آن نیز پیروی از هوی و هوس است. با این حال، بسیاری از مردم در این زمان به نوعی این باورها را در باطن خود دارند، هرچند که به زبان نمیآورند. رفتار ایشان نشاندهنده این است که عقل آنها به گونهای است که از ترس درد و رنج در این دنیا، بسیار زجر میکشند و اگر به خطراتی در آخرت باور داشتند، این رنجها را به سادگی نمیپذیرفتند. درمان این مشکل آن است که حقیقت آخرت برای آنها روشن شود و این به سه طریق ممکن است.
هوش مصنوعی: روش اول این است که فرد بتواند به مشاهده بهشت و جهنم و حال اطاعتکنندگان و معصیتکنندگان بپردازد. این بینش مختص پیامبران و اولیای الهی است. اگرچه آنها در این دنیا زندگی میکنند، اما در حالتی قرار میگیرند که به آن فنا میگویند و احوال آن جهان را میبینند. حجاب این مشاهده مربوط به مشغلههای حواس و شهوات دنیوی است. این نکته در عنوان کتاب به آن اشاره شده و از اهمیت بالایی برخوردار است. افرادیکه به آخرت ایمان ندارند، چگونه میتوانند به این مسائل ایمان بیاورند و در پی آن برآیند، و اگر به دنبال آن باشند، چه موقع به آن خواهند رسید؟
هوش مصنوعی: روش دوم این است که با دلایل مشخص شود حقیقت انسان و روح او چیست، تا مشخص شود که انسان جوهری مستقل است که به خود وابسته است و از بدن خود نیاز ندارد. بدن، هم ترکیب است و هم ابزاری برای او و نه اصل وجودی او. عدم وجود او باعث از بین رفتن او نمیشود. این روش وجود دارد اما بسیار دشوار است و تنها برای علمای راسخ در علوم قابل درک است و نیز به این موضوع اشاره شده است در عنوان کتاب.
هوش مصنوعی: روش ارتباطی با دیگران به طور عمومی این است که نور معرفت از انبیا و اولیا و کسانی که در علم راسخ هستند، به کسانی که آنان را میبینند و با آنان گفتگو میکنند، منتقل شود. این انتقال نور، موجب ایمان میشود. هر کسی که با یک پیر پخته یا عالمی متعهد ارتباط داشته باشد، در سختیها نخواهد ماند. هر چه این عالم و پیر بزرگتر باشد، ایمان ناشی از نور او نیز بزرگتر خواهد بود. به همین دلیل، بهترین مردم، صحابه پیامبر (ص) بودند، چون شرایط خوشایند مشاهده احوال ایشان را داشتند و پس از آن، تابعین به خاطر مشاهده صحابه، در نعمت بودند. رسول خدا (ص) فرمود: «بهترین مردم، نسل من هستند، سپس کسانی که بعد از آنان میآیند». شاهدی برای این موضوع، مثال کودک است که پدرش را میبیند که وقتی ماری را میبیند، از آن میگریزد و خانه را ترک میکند. کودک به طور طبیعی باور میکند که مار خطرناک است و باید از آن دوری کرد، حتی اگر حقیقت آسیب آن را نفهمد. او ممکن است بشنود که مار زهر دارد و نام زهر را بداند، اما به طور کلی از آن میهراسد. همچنین در مورد مشاهده انبیا، اگر کسی ببیند که یک فرد گزیده شده و میمیرد، و سپس فرد دیگری گزیده میشود و باز هم میمیرد، به طور ضروری از این مشاهدات یقین پیدا میکند. علمای راسخ ممکن است چنین رویدادهایی را مشاهده نکرده باشند، اما با استدلال به ماهیت انسان و مار و تضاد میان این دو به یقین برسند. اما یقین آنها به اندازه مشاهده قوی نیست. ایمان اکثر مردم، به جز علمای بزرگ، از سرایت گفتگو با علماء و بزرگان ناشی میشود و این بهترین درمان است.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده که گروهی به آخرت باور دارند اما در شک و تردید به سر میبرند و نمیتوانند آن را به درستی بشناسند. آنها به تردید میافکنند و میگویند که دنیا واقعی و قابل اعتماد است، در حالی که آخرت برایشان نامشخص است. این تفکر نادرست است زیرا آخرت برای اهل یقین کاملاً واقعی و محکم است. برای رفع این تردید، مثالهایی ارائه میشود: تلخی دارو که به یقین منجر به سلامت میشود و خطر نشستن در دریا که واقعیت آن مشخص است، در حالی که سود تجارت به شک وابسته است. اگر شخصی در حال تشنگی به شما بگوید که آبی که در دست دارید ممکن است خطرناک باشد، باید به یقین خود به لذت آب و خطر زهر توجه کنید. دنیا را نباید به عنوان واقعیتی همیشگی دانست زیرا لذت آن حتی پس از گذشت صد سال نیز در نهایت به خواب و زوال میانجامد، در حالی که آخرت جاودانه است و نمیتوان به سادگی از آن غافل شد. اگر آخرت وجود نداشته باشد، زندگی در دنیا همچون نبودن در ازل خواهد بود و اگر وجود داشته باشد، از عذاب خداوند رهایی نمییابیم. در نهایت، مثال از گفتگوی علی(ع) با یک بیایمان آورده میشود که بر این نکته تأکید دارد که اگر هیچ رستگاری وجود نداشته باشد، ممکن است همه رستگار شویم، اما اگر ما مؤمنان رستگار باشیم، او در عذاب خواهد بود.
هوش مصنوعی: บาง人 به آخرت ایمان دارند، اما معتقدند که دنیا به صورت کنونی از آخرت بهتر است. آنها نمیدانند که ارزش واقعی دنیا و آخرت چگونه است. اگرچه دنیا هماکنون قابل لمس و واقعی است، اما اگر آخرت بسیار باارزشتر باشد، در این صورت باور به آخرت باید اولویت داشته باشد. این نوع فکر کردن نشاندهنده یک اشتباه بزرگ است که بسیاری از مردم آن را درک نمیکنند.
هوش مصنوعی: یک نمونه دیگر از افرادی که به آخرت ایمان دارند، اما وقتی در این دنیا به خواستههای خود میرسند و از نعمتهای دنیوی برخوردارند، میگویند: «اگر در اینجا در نعمت هستم، در آن دنیا هم نعمت خواهم داشت، زیرا خداوند این نعمتها را به من داده و دوستم دارد و مطمئناً فردا نیز همانطور خواهد بود.» مانند دو برادری که در سوره کهف داستان آنها آمده است. یکی از آنها گفت: «اگر به سوی پروردگارم برگردم، قطعاً چیزهای بهتری از آنچه که دارم به دست میآورم.» و دیگری گفت: «من نزد او بهشتهایی دارم.» درمان این نوع تفکر این است که بدانند کسی فرزند عزیز داشته باشد و غلامی را ذلیل، در حالی که فرزند هر روز در مدرسه زیر نظر معلم است و غلام ممکن است رها شود. اگر این غلام فکر کند که چون فرزند عزیزتری دارد، مورد محبت است، این نشانه حماقت اوست. طبق سنت الهی، دنیا از اولیای خود گرفته میشود و بر دشمنانش نازل میشود. آرامش و راحتی او به مانند کسی است که تلاش نمیکند و بیحالی میکند، بنابراین نمیتواند به چیزی دست یابد.
هوش مصنوعی: مثال پنجم این است که فردی میگوید: «خدا کریم و رحیم است و بهشت را از کسی دریغ نمیکند». اما او نمیداند که چه نوع کرم و رحمت بالاتری وجود دارد که خداوند برای تو فراهم کرده تا دانهای در زمین بکاری و در ازای آن هفتصد دانه درو کنی و از آن بهرهمند شوی تا به پادشاهی ابدی برسی. اگر منظور از کرم و رحمت این است که بدون کار و تلاش، برکت به تو داده میشود، پس چرا به دنبال کار و کسب روزی هستی؟ چرا بیکار نشینی و انتظار داشته باشی که خداوند رحیم و کریم است و میتواند بدون کاشت و پرورش گیاهان، برکت دهد؟ چون به این کرم ایمان نداری، در حالی که میگوید: «هیچ موجودی در زمین نیست که رزق آن بر عهده خدا نباشد»، اما در عین حال به آخرت اعتقاد داری و فراموش میکنی که میگوید: «انسان فقط آنچه را که سعی کند میتواند به دست آورد». این نوع تفکر، نشانهای از گمراهی است، چنانکه رسول(ص) فرمود: «احمق کسی است که از تمایلات نفس خود پیروی کند و به خداوند عزوجل امیدوار باشد».
هوش مصنوعی: کسی که بدون ازدواج یا ایجاد رابطهای، تنها به امید داشتن فرزند باشد، احمق است، حتی اگر باور داشته باشد که خداوند میتواند بدون واسطه این کار را بکند. برعکس، کسی که ازدواج کند و بچهدار شود و در انتظار بماند تا خداوند کمک کند تا فرزندی به دنیا بیاید، عاقل است. به همین ترتیب، کسی که به خدا ایمان ندارد یا ایمان دارد اما عمل صالح نمیکند و تنها به نجات خود امیدوار است نیز احمق است. اما کسی که هم ایمان داشته باشد و هم عمل نیک انجام دهد و به رحمت خدا امید داشته باشد که از مشکلات در لحظه مرگ محافظت کند، عاقل است، در حالی که دیگران که گمان میکنند به خاطر ایمانشان همیشه در امان خواهند بود، فریب خوردهاند. افرادی که میگویند خدا در دنیا به آنها خوبی میکند و در آخرت هم به همین صورت خواهد بود، به اشتباه خود را فریب دادهاند. همچنین، کسانی که فکر میکنند دنیا واقعی و آخرت ناپایدار است نیز در اشتباهاند. خداوند از هر دو گروه خواسته که مراقب باشند و اعلام کرده که وعدههای او حقیقت دارند و هر کسی که نیکی کند، پاداش آن را در دنیا و آخرت خواهد دید. این وعده حقیقت دارد تا مردم به دنیا و همچنین به وعدههای خدا فریب نخورند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.