گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
غزالی

بدان که در روزی پنج ورد است:

ورد اول از صبح است تا برآمدن آفتاب و این وقتی شریف است که حق تعالی بدین سوگند یاد کرده است، «و الصبح اذا تنفس» و گفت، «قل اعوذ برب الفلق»، و گفت، «فالق الاصباح»،همه در این آمده است باید که در این وقت همه انفاس خود را مراقب بود. چون از خواب بیدار شود، باید که بگوید، «الحمدلله الذی احیانا بعد ما اماتنا و الیه النشور» و جامه درپوشد و به ذکر و دعا مشغول بود و در پوشیدن جامه نیت ستر عورت و امتثال فرمان و از قصد ریا و رعونت حذر کند. پس به طهارت جای شود و پای چپ پیش نهد، پس وضو کند و مسواک چنان که گفته ایم با جمله اذکار و دعوات به جای آرد. پس سنت صبح در خان بکند، آنگاه به مسجد رود که رسول (ص)چنین کردی و دعایی که ابن عباس روایت کرد است پس از سنت، چنان که در کتاب بدایه الهدایه و احیا آوردیم یاد گیرد و بگوید. پس به مسجد رود آهسته و پای راست در نهد و دعای دخول مسجد بگوید و قصد صف اول کند و سنت صبح بگزارد و اگر در خانه گزارده است تحیف مسجد کند و منتظر جماعت نشیند و به تسبیح و استغفار مشغول شود و چون فریضه بگزارد بنشیند تا آفتاب برآید که رسول (ص) می گوید، «نشستن در مسجد تا آفتاب برآید دوست تر دارم از آن که چهار بنده آزاد کنم.»

و تا آفتاب برآید، باید که به چهار نوع ذکر مشغول باشد. دعا و تسبیح و قرآن خواندن و تفکر. چون سلام نماز بدهد ابتدا به دعا کند و گوید، «اللهم صل علی محمد اللهم انت السلام و منک السلام و الیک یعود السلام، جینا ربنا بالسلام و ادخلنا دارالسلام، تبارکت ربنا یا ذالجلال و الاکرام»، آنگاه دعاهای ماثوره در این وقت خواندن گیرد و از کتاب دعوات یاد گیرد.

چون از دعا فارغ شود به تسبیح و تهلیل مشغول شود و هریک صد بار یا هفتاد بار یا ده بار بگوید و چون ده ذکر، هر یکی را ده بار بگوید، جمله صد بار باشد و کمتر از این نباید و این ده ذکر که در فضل وی اخبار بسیار آمده است و نقل نکردیم تا دراز نشود، یکی لااله الاالله وحده لاشریک له، له الملک و الحمد یحیی و یمیت، و هو حی لا یموت، بیده الخیر و هو علی کل شی قدیر دوم، «لااله الاالله الملک الحق المبین سوم، «سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله و الله اکبر، لاحول ولا قوه الابالله العلی العظیم»، و چهارم، «سبحان الله و بحمده، سبحان الله العظیم و بحمده، استغفرالله» پنجم، «سبوح قدوس رب الملائکه و الروح» ششم، «استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم و اساله التوبه» هفتم «یا حی یا قیوم، برحمتک استغیث، لا تکلنی الی نفسی طرقه عین، واصلح لی شانی کله» هشتم، «اللهم لا مانع لما اعطیت و لا معطی لما منعت، و لا ینفع ذالجد منک الجد» نهم، «اللهم صل علی محمد و علی ال محمد» دهم، «بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شیء فی الارض و لا فی السماء و هو السمیع العلیم» این ده کلمه هریک ده بار یا چندان که تواند بگوید که هر یکی را فضلی دیگر است و در هر یکی لذتی و انسی دیگر باشد.

و پس از این به قرآن خواندن مشغول شود و اگر از بر یاد ندارد قوارع قرآن برخواند، چون آیت الکرسی و امن الرسول شهد الله و قل اللهم مالک الملک و اول سوره الحدید و آخر الحشر. و اگر چیزی جامع خواهد مسبعات عشر خواند که قرآن و ذکر و دعاست که خضر (ع) ابراهیم تیمی را بیاموخته است در مکاشفاتی که او را بوده است آن را می خواند که در وی فضل بسیار است. و آن ده چیز است. هریکی هفت بار، الحمدلله و معوذتین و اخلاص و قل یا ایها الکافرون و آیه الکرسی این شش از قرآن است و چهار ذکر است، «سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله والله اکبر» و دیگر «اللهم صل علی محمد و ال محمد» دیگر، «اللهم اغفر للمومنین و المومنات» و دیگر «اللهم اغفرلی و لوالدی و ارحمها و افعل بی و بهم عاجلا و آجلا ما انت له اهل و لا تفعل بنا ما نحن له اهل، انک غفور رحیم» و اندر فصل این حکایت دراز است و در کتاب احیا و چون از این فارغ شود به تفکر مشغول شود و مجال تفکر بسیار است و در آخر کتاب گفته آید.

اما آنچه مهم است در هر روز، آن است که در مرگ و نزدیکی اجل تفکر کند و با خود گوید که ممکن است که از اجل یک روز بیش نمانده است که فایده این فکرت عظیم است که این خلق که روی به دنیا آورده اند از درازی امل است و اگر به یقین دانندی که تا یک ماه یا یک سال بخواهند مرد، از هرچه بدان مشغولند دور باشندی و باشد که تا یک روز بخواهند، مرد و ایشان به تدبیر کاری مشغولند که تا ده سال به کار خواهد آمد و برای این گفت حق تعالی، «اولم ینظروا فی ملکوت السموات و الارض و ما خلق الله من شیء و ان عسی ان یکون قداقترب اجلهم... الآیه» و چون دل صافی کند و این تامل کند رغبت ساختن زاد آخرت در دل حرکت کند و باید که تفکر کند تا در این روز چند خیر میسر تواند بود وی را و از هرچه معصیت است حذر می باید کرد. و در گذشته چه تقصیر کرده است که می تدارک باید کرد. و این همه را به تدبر و تفکر حاجت بود، پس اگر کسی را راه گشاده بود تا در ملکوت آسمان و زمین نگرد و در عجایب صنع نگرد، بلکه در جمال و جلال حضرت الهیت نگرد، این تفکر از همه عبادات و از همه تفکرها فاضلتر که تعظیم حق تعالی بدین بر دل غالب شود تا تعظیم غالب نشود محبت غالب نشود و کمال سعادت در کمال محبت است، لیکن این هر کسی را میسر نباشد.

لیکن در بدل این باید که در نعمتهای حق تعالی که بر وی است تفکر کند و در محنت ها که در عالم است از بیماری و درویشی و انواع عقوبات که ورا از آن خلاص داده اند تا بداند که شکر بر وی واجب است و شکر بدان بود که فرمانها به جای آرد و از معصیتها دور باشد و در جمله ساعتی در آنها تفکر کند که پس از برآمدن صبح جز فریضه و سنت نماز دیگر نشاید تا آفتاب برآید بدل آن ذکر و تفکر است.

اما ورد دوم: از آفتاب برآمدن تا چاشتگاه. باید که اگر تواند در مسجد صبر کند تا آفتاب یک نیزه بالا برآید و به تسبیح مشغول باشد تا وقت گراهیت نماز بگذرد. آنگاه دو رکعت نماز کند و چون چاشتگاه فراخ شود که چهار یکی از روز بگذرد، نماز چاشت آنگاه فاضلتر. چهار رکعت نماز کند یا شش یا هشت که این همه نقل کرده اند. چون آفتاب ارتفاع گرفت و آن دو رکعت نماز گزارد، به خیراتی که تعلق به خلق دارد مشغول شود، چون عبادت و تشییع جنازه و قضای حاجت مسلمانان یا حضور در مجلس علم.

اما ورد سوم: از چاشتگاه تا نماز پیشین. این وردها مختلف بود و در حق مردمان و از چهار حال خالی نباشد.

حالت اول آن که قادر باشد بر تحصیل علم و عبادت از این فاضلتر نباشد، بلکه کسی که بر این قادر باشد، چون از فریضه بامداد پرداخت، اولیتر آن بود که به تعلم مشغول شود، لیکن علمی خواند که نافع بود در آخرت و آن علمی بود که رغبت دنیا را ضعیف گرداند و رغبت آخرت زیاد کند و عیوب و آفتاب اعمال را کشف کند و به اخلاص دعوت کند. اما علم جدل و خلاف و قصص و تذکیر که به صنعت و سجع باز نهاده باشد، این همه حرص دنیا را زیادت کند و در دل تخم حسد و مباهات پیدا کند و این علم نافع در کتاب احیا و در کتاب جواهر القرآن و در این کتاب مجموع است. این حاصل باید کردن پیش از علمهای دیگر.

حالت دوم آن که قدرت این ندارد، ولیکن به ذکر و تسبیح و عبادت مشغول تواند بود که این درجه عابدان است و مقام بزرگ است، خاصه که به ذکری مشغول تواند بود که غالب باشد بر دل و متمکن و ملازم بود دل را.

حالت سیم آن که به چیزی مشغول شود که در آن راحت خلق بود، چون خدمت صوفیان و فقها و درویشان و این از نوافل عبادات فاضلتر که این هم عبادت است و هم راحت مسلمانان و هم معاونت ایشان بود بر عبادت و برکات و دعای ایشان اثری عظیم کند.

حالت چهارم آن بود که بر این نیز قادر نباشد تا به کسب مشغول باشد برای خویش و عیال. چون امانت نگاه دارد و خلق از دست و زبان وی سلامت یابد و حرص دنیا وی را در طلب زیادتی نیفکند و به قدر کفایت قناعت کند، وی نیز از جمله عابدان بود و در درجه اصحاب الیمین بود و اگرچه از سابقان و مقربان نباشد.

و درجه سلامت را ملازم بودن، اقل درجات است، اما آن که روزگار نه در این چهار قسم یکی بگذارد، از جمله هالکان و اتباع شیطان است.

اما ورد چهارم: از وقت زوال تا نماز دیگر بود، باید که پیش از زوال قیلوله کند که قیلوله هر نماز شب را همچون سحور بود روزه را، اما چون قیام شب نباشد قیلوله کراهیت باشد که بسیار خفتن مکروه است. و چون بیدار شود باید که پیش از وقت طهارت کند و جهد آن کند که پیش از بانگ نماز در مسجد شود و تحیت مسجد بگزارد و جواب موذن بازدهد، و چهار رکعت کند پیش از فرض که رسول (ص) این چهار رکعت دراز بکردی و گفتی در این وقت درهای آسمان بگشایند.

و در خبر است که هرکه این چهار رکعت بکند، هفتاد هزار فرشته با وی نماز کنند و تا شب وی را آمرزش خواهند، پس با امام فریضه بگزارد و دو رکعت سنت بکند و تا نماز دیگر جز به علم یا معاونت مسلمانی یا ذکر و قرائت قرآن یا کسبی حلال به قدر حاجت مشغول نباشد.

اما ورد پنجم: از نماز دیگر تا فرو شدن آفتاب بود. باید که پیش از نماز دیگر به مسجد آید و چهار رکعت نماز کند که رسول (ص) گفته است، «خدای رحمت کند بر کسی که پیش از فریضه عصر چهار رکعت نماز کند» و چون فارغ شود، جز بدانچه گفتیم مشغول نشود که فضل این وقت چون فضل بامداد است، چنان که گفت، «و سبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل الغروب» و در این وقت باید که «و الشمس و ضحی ها» و «واللیل اذا یغشی» و «المعوذتین» برخواند و باید که چون آفتاب فرو شود وی در استغفار بود.

و در جمله باید که اوقات موزع باشد که برکت عمر بدین پدید آید و کسی که اوقات وی فرو گذاشته بود تا در هر وقتی چه اتفاق افتد، عمر وی ضایع شود. اما اوراد شب سه است:

ورد اول از نماز شام بود تا نماز خفتن و احیا کردن را در میان این دو نماز فضیلت بزرگ است. و در خبر است که، «تتجافی جنوبهم عن المضاجع» در این آمده است. باید که به نماز مشغول شود تا فریضه نماز خفتن بگزارد و بزرگان این فاضلتر از آن داشته اند که روز روزه دارد تا در این وقت به نان خوردن مشغول شود. و چون از وتر فارغ شد، باید که به حدیث و لهو مشغول نشود که خاتمت شغل این باشد.

اما ورد دوم خواب بود. هرچند که خواب از جمله عبادات نیست، لیکن چون آراسته بود به آداب و سنن، از جمله عبادات بود. و سنت آن است که روی به قبله بخسبد. و بر دست راست خسبد. به اول، چنان که مرده را در لحد خوابانند. و بدان که خواب برادر مرگ است و بیداری چون حشر است. و باشد که آن روح که در خواب قبض کردند بازندهند، باید که ساخته باشد کار آخرت را و باید که بر طهارت خسبد و توبه کند و عزم کند که بیش بر سر معصیت نرود. اگر بیدار شود و وصیت نامه نبشته دارد، در زیر بالین نهاده و به تکلف خویشتن در خواب نکند و جامه نرم در بر نپوشد تا خواب غالب نشود که خواب تعطیل عمر است و باید که در شب و روز هشت ساعت بیش نخسبد که این سه یک بیست و چهار ساعت باشد که چون چنین کند اگر شصت سال عمر دارد بیست سال ضایع شود در خواب، بیش از این نباید که ضایع شود.

و باید که آب و مسواک به دست خویش نهاده باشد تا در شب برای نماز برخیزد یا بامداد پگاه برخیزد. و باید که عزم کند بر قیام شب یا به پگاه خواستن که چون این عزم کند ثواب حاصل آید، اگرچه خواب غلبه کند. و چون پهلو بر زمین نهد گوید، «رب باسمک وضعت جنبی و باسمک ارفعه» چنان که در دعوات گفته ایم و آیه الکرسی و آمن الرسول و معوذتین و سوره تبارک برخواند، چنان که در خواب شود در میان ذکر و بر طهارت باشد. و کسی که چنین کند روح وی را به عرش برند و در جمله مصلیان نویسند وی را تا بیدار شود.

اما ورد سوم تهجد است و آن نماز شب بود پس از بیداری در نیم شب که دو رکعت در نیمه بازپسین شب فاضلتر از بسیاری نماز در وقت دیگر. که در آن وقت دل صافی بود و مشغله دنیا نبود و درهای رحمت از آسمان گشاده بود و اخبار در فضل قیام شب بسیار است و در کتاب احیا آورده ایم.

و در جمله باید که اوقات شب و روز هریکی را کاری معلوم بود و هیچ ضایع گذاشته نبود. و چون یک شبانه روز چنین کرد هر روزی از بعد آن چنین کند تا به آخر عمر. اگر بر وی دشوار بود امل دراز در پیش نگیرد و با خود گوید، «امروز این بکنم باشد که امشب بمیرم، و امشب بکنم باشد که فردا را مرده باشم» و هر روزی هم چنین و چون رنجور شود از مواظبت، بداند که وی در سفر است و وطن وی آخرت است و در سفر رنج غربت باشد، لیکن تسلی بدان باشد که زود بگذرد و در وطن بیاساید. و مقدار عمر پدید است که چند است به اضافت با عمر جاودان که در آخر خواهد بود. اگر کسی یک سال رنج کشد برای راحت ده سال عجب نباشد، پس چه عجب اگر صد سال رنج برد برای راحت صدهزار سال، بلکه برای راحت جاودانه.

تمام شد رکن اول از کتاب کیمیای سعادت و بعد از این رکن دوم بباید و آن رکن معاملات است.