کسی را نیست چون تو دلستانی
نکو روئی ظریفی خوش زبانی
هرآنکو را بود نزد تو آیی
کجا خرد همه عالم بنانی
همی گردم ز عشقت گرد عالم
که تا یابم مگر هم داستانی
به بستان جمالت زلف دارد
ز عنبر هر گلی راپاسبانی
ز خوزستان عشق آید لبت را
ز شکر هر زمانی کاروانی
مرا در پادشاهی جز دلی نیست
که از رنج تو ناساید زمانی
اگر فرمائی آرم پیش خدمت
دلی خود کی دریغ آید ز جانی
وصالت را اگر هجران نبودی
کجابودی ز هر عاشق فغانی
ولیک از اتفاق روزگار است
که باشد هر ظریفی را گرانی
قوامی بر زبان تا راند نامت
فتاد از عشق تو در هر دهانی
از آن بر بام عشقت پاسبان است
که در عالم ندارد ناودانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف محبوب خود پرداخته و او را بینظیر و زیبا توصیف میکند. او از عشقش به محبوب میگوید و تأکید میکند که در جستجوی همداستانی برای عشقش است. شاعر به زیباییهای محبوب اشاره میکند و از تأثیر آن بر دیگران صحبت میکند. او همچنین از دوری و هجران مینالد و میگوید که تنها دلش را دارد و در این عشق مشکلات و رنجها را تحمل میکند. در نهایت، به اهمیت نام محبوبش اشاره میکند و میگوید که عشقش در هر زبانی صحبت میشود و او را در عالم بینظیر میداند.
هوش مصنوعی: کسی را مانند تو پیدا نمیشود که دلپسند و زیبا باشد، با ظرافت و زبان خوش.
هوش مصنوعی: هر کسی که نزد تو باشد، باید بداند که خرد و دانش همه جهان را باید در دست بگیرد و به کار گیرد.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو در سراسر دنیا سفر میکنم تا شاید همدمی پیدا کنم که با من همداستان باشد.
هوش مصنوعی: در باغ زیبایی تو، زلفهای هر گلی بوی عطر خوش عنبر را دارند و تو همچون پاسبانی از این گلها مراقبت میکنی.
هوش مصنوعی: از خوزستان عشق همچون شکر به لبهای تو میرسد، و هر بار گروهی به سوی تو میآید.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که در سلطنت من وجود دارد، دلی است که از رنج تو در امان نباشد.
هوش مصنوعی: اگر بگویی، به حضور تو میآیم و دل خود را فدای تو میکنم؛ از جانم نیز دریغ نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: اگر جدایی و دوری وجود نداشت، پس عشق و شیفتگی عاشقان کجا سر پیدا میکرد؟
هوش مصنوعی: بسته به شرایط و حوادث زندگی، ممکن است هر فردی در زندگی دچار سختی و مشکلاتی شود.
هوش مصنوعی: تو به قدری در دلها جا داری که نامت به زبانها جاری است و عشق تو در هر گفتاری نمایان میشود.
هوش مصنوعی: بر روی بام عشق تو، نگهبانی قرار دارد که در تمام دنیا نظیرش وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
شکفته شد گل از باد خزانی
تو در باد خزانی بی زیانی
همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل
چه چیزی مردمی یا بوستانی
ز بوی موی پیچان سنبلی تو
[...]
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
و لیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.