ای پسر با ما بباید ساختن
اسب را بر ما نباید تاختن
ما غلام روی تو خواهیم گشت
با تو سیم و خواجگی درباختن
خوش بود با زلف چون چوگان تو
هر درنگی گوی و چوگان باختن
نیک باشد با قد چون تیر تو
هر زمان رفتن به تیر انداختن
از کرشمه دیده چون برهم زنی
کیسه ها باید بدو پرداختن
چون به وقت خنده بگشائی دو لب
جانها باید درو انداختن
خواهی از ابرو و چشم و جعد و زلف
گردن از ترکان خوب افراختن
تا کی ای شکر لب بادام چشم
سوختن ما را و بی ما ساختن
تو مرا بگداختی در عشق و من
خواهمت هر ساعتی بنواختن
خواهد از پیشت قوامی هر زمان
تن چو چاکر پیشگان بگداختن
حق ما بشناس و خود واجب کند
حق چاکر پیشگان بشناختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملک اینجا بایدت انداختن
ملک اینجا بایدت در باختن
از پی این عیش و عشرت ساختن
صد هزاران جان بشاید باختن
آن کمان ابرو به تیر انداختن
عالمی را صید خواهد ساختن
چون کمان در خود کشید اول مرا
آخرم خواهد چو تیر انداختن
تاختن خواهد گرفتن بیسخن
[...]
شه چو گشتی بعد چوگان باختن
چون کمان مایل به تیر انداختن
عشق چه بود قطره دریا ساختن
از دو عالم با خدا پرداختن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.