مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
به زلف پرچین خون مرا خریداری
نه زان عجب که تو را با جفات بگذارم
کز این عجب که مرا با وفام بگذاری
اسیر عشق تو گشتم به طمع یاری تو
به روی هر کس طمع آورد همی خواری
بطمع مشگ بزلف تو گر در افتد باد
شود برنج و ببند اندرش گرفتاری
بجای روی تو تاری شود مه روشن
بجای موی تو روشن شود شب تاری
بجعد زلف و لب لعل سینه سیمین
بنفشه زاری و گلزاری و سمن زاری
برنگ زرد من و روی سرخ تو ماند
ترنج آذری و ارغوان آزاری
فدای سرو کنم دل که سرو بالائی
فدای ماه کنم جان که ماه رخساری
چرا ز جان و دل من نگه نداری چشم
چنانکه روی و لب از من نگه همیداری
بلای جان من آن نرگس سیه کار است
که داد جان و روان مرا نگونساری
من از دو چشم دو خیری بورد بنگارم
تو آن دو زلف دو سوسن بمشگ بنگاری
بزلف کژ چو عهد و وفای خویشتنی
بقد راست چو وعد شه جهانداری
سر سعادت و سالار فتح ابونصر آن
کزو گرفت سعادت سری و سالاری
هر آنچه خلق بیندیشد او بداند پاک
کلید سر ضمیر است و پشت بیداری
خدایگانا جبارت از جهان بگزید
بفضل بر همه خلق داد جباری
اگر بفضل کسی ملک را سزاوار است
تو ملک هفت جهان را چنان سزاواری
مخالفان را سوزنده نار بی نوری
موافقان را تابنده نور بی ناری
بمستی اندر داناتری ز هشیاران
بیک سخا تو در آز را بینباری
نه با هوای تو گیرد گناه من یزدان
نه با مدیح تو گیرد دروغ من باری
گناههای مرا و دروغهای مرا
کفایتی تو بدان و بدین ستغفاری
ز خلعت تو زمین پیشه کرده بزازی
ز خلقت تو هوا پیشه کرده عطاری
سخا ز دست تو شد در زمانه شیدائی
وغا ز تیغ تو شد در زمانه متواری
کدام خصم که جانش به تیغ نگزائی
کدام دوست که حقش بدست نگذاری
زمانه اسب حرون بود و کره توسن
بزیر دولت تو کرده پیشه رهواری
خجسته باد ترا عید گوسپند کشان
که تو همیشه درخت خجسته میکاری
کنون کهان و مهان گاو گوسپند کشند
رضای ایزد جویند از آن نه خونخواری
تو گاو بی گنه و گوسپند بی بزه را
مکش بکش عدوی حضم یا گنه کاری
تو نگذری ز جهان تا بفتح و فیروزی
هزار عید چنین با مراد نگذاری
همیشه تا بود از لاله کوه شنگرفی
همیشه تا بود از سبزه باغ زنگاری
سر تو بادا چون مورد برگ با سبزی
رخ تو بادا چون لاله برگ گلناری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از شاعر معروف است که در آن احساسات عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق بیان شده است. شاعر به زیبایی معشوق اش اشاره میکند و از سختیهایی که به خاطر عشق به او متحمل میشود، سخن میگوید. او به شدت پیوند و وابستگی خود به معشوق را بیان میکند و در عین حال از جفای معشوق و رنجی که از آن میبرد، شکایت دارد. علاوه بر این، شاعر به صفات و ویژگیهای برتر معشوق اشاره میکند و تمایل خود را برای فدای جان و دل به خاطر او ابراز میدارد. در پایان، شاعر آرزوی موفقیت و شادکامی برای معشوق و خود به همراه میبرد و عشق را همچون شجرهای پرثمر و خجسته توصیف میکند.
هوش مصنوعی: تو با ناله و گریه من را آزار میدهی، اما من همچنان از جفای تو رنج میبرم، چرا که تو سزاوار این رفتار هستی.
هوش مصنوعی: من وجود خودم را به تو میفروشم، اما تو با وعدههای بدعهدهات به من آسیب میزنی.
هوش مصنوعی: من به جان عزیزم، عشق تو را با تمام وجود میخرم و به خاطر زیباییهای تو، جان خود را هم میفروشم.
هوش مصنوعی: عجبی ندارد که من تو را با ناپسندی رها کنم، زیرا از این عجیبتر است که تو به من با وفا بمانی.
هوش مصنوعی: من در عشق تو گرفتار شدم و به امید کمک تو هستم. هرکس به من طمع کند، فقط ذلت و خاری نصیبش میشود.
هوش مصنوعی: اگر بادی به髻 معطر تو بوزد، درنگیر در تنگنای آن عشق و حسادت میشود.
هوش مصنوعی: به جای چهرهی زیبا و روشن تو، تاریکی و سایهها خواهند آمد و به جای موی شفافی که داری، شبهای تیره و تار بیشتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: زلف و لب خوشرنگ، سینهای مانند نقره و بهاری پر از گلها و گلهای خوشبو.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تضاد میان رنگ زرد خود و رنگ سرخ معشوق اشاره میکند. او این تضاد را با تصویر میوهای به نام ترنج و گل ارغوان مقایسه میکند، که هر کدام نماینده زیبایی و لطافت خاصی هستند. این اشاره به زیباییهای طبیعی و احساسات عاشقانه و دردناک نیز میتواند تعبیر شود.
هوش مصنوعی: دل خود را به خاطر زیباییهای دلفریبی فدای قامت بلندی میکنم که بسان سرو است و جانم را به خاطر چهرهی زیبای ماه، فدای او میسازم.
هوش مصنوعی: چرا به من توجه نمیکنی و از جان و دل از من مراقبت نمیکنی، در حالی که به زیبایی و لبخند من توجه داری؟
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی چشمان آن نرگس سیاهکار باعث میشود که جان و روحم در عذابی شدید قرار بگیرد و بیتابی کنم.
هوش مصنوعی: چشمان من چون دو گل زیبا هستند که از آنهاخیر و خوبی میبارد، و تو نیز چون دو زلف زیبا و جذاب، به مانند گلهای عطری به نظر میرسی.
هوش مصنوعی: زلف کج مانند عهد و وفای خودت است و در برابر هم به اندازه درست و راست وعده پادشاهی در جهان است.
هوش مصنوعی: آقای ابونصر، کسی است که به واسطه او سعادت و رهبری به دست آمده است. او نمایانگر خوشبختی و پیروزی است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که مردم فکر میکنند، او هم آن را میداند. این دانایی، کلید دسترسی به رازهای درونی و پشت پرده آگاهی است.
هوش مصنوعی: خداوندی بزرگ و توانا از این دنیا فراتر رفته و به واسطهی رحمتش به همه مخلوقاتش قدرت و توانایی عطا کرده است.
هوش مصنوعی: اگر به واسطه فردی، فرمانروایی به کسی داده شده باشد، تو شایسته آن هستی که بر هفت جهان حکمرانی کنی.
هوش مصنوعی: مخالفان را آتش بینوری میسوزاند و همراهان را نوری که نیازی به آتش ندارد، روشن میکند.
هوش مصنوعی: در حالتی از سرخوشی و نشئگی، تو از کسانی که آگاهترند، داناتر هستی. در وجود تو، ویژگیهایی مثل بخشندگی و آزادی عمل به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: من نه به خاطر محبت و عواطف تو گناهکار هستم و نه به خاطر ستایشهایم دروغی میگویم.
هوش مصنوعی: من از اشتباهات و نادرستیهایم عذرخواهی میکنم و به تو امید دارم که بیسابقه بدانی و ببخشی.
هوش مصنوعی: از زیبایی تو، زمین مانند یک خیاط پوشش دوخته است و از آفرینش تو، آسمان مانند یک عطار عطر پاشیده است.
هوش مصنوعی: سخا و بخشش از تو در زمان شادی و شگفتی سرچشمه میگیرد، و قدرت تو همچون تیری که به هدف مینشیند، در زمانهایی که افراد دور میشوند، نمایان میشود.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان به دشمنی که جانش را با شمشیر تهدید کردهای، اعتماد کرد؟ و چگونه میتوان به دوستی که حق او را نادیده گرفتهای، وفادار ماند؟
هوش مصنوعی: دنیا همچون اسب تندرو است و فرزند تو، کرهای از توسن، در سایهی حکومت تو به کار جست و جو و حرکت پرداخته است.
هوش مصنوعی: خوشا به حال تو که هر ساله جشن گوسالهها را به شادمانی برگزار میکنی، زیرا تو همیشه به کاشت درختان خوشبخت و پرثمر ادامه میدهی.
هوش مصنوعی: اکنون که بزرگترها و نخبگان به دامداری مشغولند، تلاش میکنند که رضایت خداوند را جلب کنند، نه اینکه به دنبال خونریزی و آسیب به دیگران باشند.
هوش مصنوعی: به بیگناهی و پاکی دیگران آسیب نرسان، زیرا ممکن است که دشمنی یا خطایی در این کار نهفته باشد.
هوش مصنوعی: تو از زندگی نمیگذری تا اینکه به پیروزی و موفقیتهای بزرگ برسی و هزار روز خوشی را با آرزوهایت نگذراندهای.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی طبیعت اشاره دارد. لاله و سبزه نماد زیبایی و شکوفایی هستند. به این معناست که در هر زمانی، وجود لالههای زیبا و باغهای سبز همیشه دلانگیز و جذاب هستند. جاذبههای طبیعی و شکوفایی گیاهان در هر فصل، همواره زندگی را با طراوت و سرزندگی پر میکند.
هوش مصنوعی: سر تو مانند برگی است که در باد میرقصد، و چهرهات همانند لالهای است که در میانه باغ گلنار جلوهگری میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
برنگ چهره بیمار یک اندر وی
دوای دلشدگی و شفای بیماری
بوقت طبخ در او کرده است خوانسالار
زرنگ و بوی بسی زرگری و عطاری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.