بنفشه زلفی و سیمین برو عقیقی لب
بروی مایه روز و بموی مایه شب
سلبش سرخ و می سرخ در فکنده بجام
لبش برنگ می و عارضش برنگ سلب
بلای تن بدو زلف و جفای جان بدو رخ
هلاک دین بدو چشم و نشاط دل بدو لب
مرا بطمع لبانش بخست مژگانش
چنانکه خرا خلد مرد را بطمع رطب
سیاه زلفش بر سرخ رخ فتاده مدام
هم آنچنان که بناب در فتاده عنب
بنور روی دل ریش من فکنده بتاب
بتاب زلف تن زار من فکنده بتب
اگر ببندد زلفش دلم مدار شگفت
وگر خلد جگرم جعد او مدار عجب
ز بهر آنکه عجب نیست بستن از زنجیر
برای آنکه عجب نیست خستن از عقرب
اگر کند طلب روی او دلم نه شگفت
که روی او را حور و پری کنند طلب
دلم بدوست بجای و تنم بدوست بپای
مرا از اوست نشاط و مرا از اوست طرب
خدای ما سبب عشق گردد و رخ او
چو جود راد و کف شهریار کرد سبب
مکان نصرت میر اجل ابومنصور
که کردخلق جهان را رها ز رنج و تعب
ز مهر و کینش غمگین عدو و شاد ولی
ز دست و تیغش بیدار جود و خفته چلب
بتیره شب بنماید بدوستان خورشید
بروز پاک نماید بدشمنان کوکب
ز بهر آنکه نسب زی عجم کند سوی ام
ز بهر آنکه گهر زی عرب کشد سوی اب
ستوده اند بفرزانگی ملوک عجم
گزیده اند بمردانگی ملوک عرب
بجز رعیت او هرچه آدمی بعذاب
بجز ولایت او هرچه آدمی بشغب
اگر بدیدی حاتم یکی عطیه او
بساعت اندر گشتی بطبع چون اشعب
برون ز خدمت او نیست در زمانه شرف
برون ز مدحت او نیست در جهان مکسب
بامر او بکند میش گر گرا چنگال
بفر او بکند کبک باز را مخلب
بابر ماند و خورشید گاه مهر و رضا
بشیر ماند و تنین گاه خشم و غضب
همه بمژده او سوی خسروانش خطاب
بنام او بود اندر جهان همیشه خطب
در افکند بسر دوستان عصابه فخر
برون کند ز تن دشمنان بنیزه عصب
چو زر پخته شود با رضاش خام رخام
چو عود تر بشود با رضاش خشک خشب
بقای خلق بکام از بقای اوست مدام
ز بهر خلق بماناد جاودان یارب
ایا ولی ز تو نازان چو زافتاب نبات
عدو گد ازان همچون ز ماهتاب قصب
خدای عرش گزیده است مر ترا ز ملوک
هم آنچنانکه ستوده است مر ترا بنسب
ز تف تیغ برانی بدجله بر گردون
بآب جود برانی بریک بر ربرب
هم آفتاب سخائی هم آفتاب سخن
هم آفتاب لقائی هم آفتاب لقب
بطبع رادی قلزم بدست چشمه زم
بدل چو رود فراتی بکف چو رود فرب
زمین ز لفظ تو پر نظم لؤلؤ شهوار
هوا ز خوی تو پر بوی عنبر اشهب
همیشه تا رخها همچو گل ز ناز و ز نوش
همیشه تا چو ذهب رویها ز تاب و ز تب
رخ موافق تو باد سال و ماه چو گل
رخ منافق تو باد روز و شب چو ذهب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد. شاعر از زلفهای سیاه و چهرهی دلفریب معشوق سخن میگوید و عشق و شوق خود را نسبت به او بیان میکند. او وصفی از رنگها و تاثیراتی که معشوق بر دل و جانش دارد، ارائه میدهد. شاعر میگوید که زیبایی معشوق باعث شادی اوست و آرزو دارد که همیشه در کنار او بماند. همچنین به ویژگیهای الهی و بزرگ ملوک اشاره میکند و جایگاه معشوق را در دل خود به عنوان منبع نشاط و خوشحالی معرفی میکند. در کل، این شعر تجلی عشق و تقدس زیبایی است.
هوش مصنوعی: زلفت مانند بنفشه است و لبهایت به رنگ عقیق. روز را با موهای روشن و شب را با موهای تیرهات میسازید.
هوش مصنوعی: در این تصویر زیبا، از رنگ سرخ در لب و جام می سخن گفته شده است. لب او مانند شراب قرمز است و چهرهاش هم رنگ سرخ به خود گرفته، گویی که زیبایی و طراوت بینظیری در او وجود دارد. این توصیف حالتی شگفتانگیز و جذاب را به ذهن میآورد که شور و شوقی خاص را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: عذاب و درد جسمم به خاطر موهای اوست و بیمحلی او به جانم آسیب میزند. ویرانی دینم به خاطر چهره زیبایش است، چشمهایم به خاطر او شاداب و دلشاد است و لبهایش برایم شادی میآورد.
هوش مصنوعی: مژگان او مرا به سوی خود جذب کرد، درست مثل اینکه کسی به امید چشیدن خرما به باغ بهشت نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: زلفهای سیاه او به طور مداوم بر روی چهرهی سرخ او افتاده است، درست مانند دانههای اناری که در دریا میافتند.
هوش مصنوعی: به روشنی چهرهی دلخراش من، ای معشوقه، نور افشانی کن. با تابش زیباییات، زلف معصومم را به حالت غمانگیز برافراز.
هوش مصنوعی: اگر او زلفش را ببندد، جای شگفتی نیست و اگر جگرم به زیبایی او بیفتد، جای تعجب ندارد.
هوش مصنوعی: برای آنکه به اعتباری عجب و حیرت وجود ندارد، زنجیر را نمیبندند و از عقرب نیز خسته نمیشوند.
هوش مصنوعی: اگر دل من بخواهد که چهره او را طلب کند، جای تعجب نیست که برای رسیدن به آن چهره زیبا، بهشت و پریها را هم جستجو کنند.
هوش مصنوعی: دل من به عشق او است و تنم به حضور او. شادی و نشاط من از او سرچشمه میگیرد و تمام خوشیهایم به خاطر اوست.
هوش مصنوعی: خداوند عشق را دلیل و سبب قرار میدهد و چهرهاش مانند بخشندگی و سخاوتی است که شهریار دارد.
هوش مصنوعی: مکانی که نصرت و پیروزی به ابومنصور اقبال بخشید، جایی است که به واسطه او، مردم جهان از مشکلات و سختیها رهایی یافتهاند.
هوش مصنوعی: از محبت و کینهاش دشمن غمگین و شاد است، اما از دست و تیغ او، بخشندگی بیدار و فقر آرام است.
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، ماه به دوستان نور میبخشد و در روز روشن، خورشید به دشمنان روشنی میدهد.
هوش مصنوعی: برای اینکه از نسب و اصل خود به عجم اشاره کنم، به سراغ آن میروم تا از سمت عرب نیز از گوهر و ویژگیها بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: در این بیت به تحسین ویژگیهای مثبت حکمرانان ایرانی و عرب پرداخته شده است. حکام ایرانی به خاطر فزونی فضایل و صفات نیکو مورد ستایش قرار گرفتهاند، در حالی که حکام عرب به دلیل مردانگی و شجاعتشان برگزیده شدهاند. به عبارتی، آنها هر کدام به خاطر ویژگیهای خاص خود مورد تقدیر هستند.
هوش مصنوعی: هر فردی که زیر نظر او نباشد، دچار عذاب و سختی میشود و بدون سرپرستی او، هیچ انسانی آرامش نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر حاتم را ببینی که یک هدیه میدهد، به طور طبیعی به یاد اشعب میافتی. اشعب فردی معروف در generosity و بخشندگی است، و در اینجا به نوعی بیانگر این است که احساسات و رفتارهای نوع دوستانه و بخشنده دیگران نیز میتواند در ما تأثیر گذار باشد.
هوش مصنوعی: هیچکس در این دنیا به مقام و منزلت نمیرسد مگر به خدمت او و جز با ستایش او در جهان کسب و کار و شرافت به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: اگر به فرمان او، میش کارش را انجام دهد، گرچه چنگال دارد، اما کبک را هم اگر ببرد، با دقت و مهارت این کار را میکند.
هوش مصنوعی: خورشید همیشه در حال درخشیدن است و نماد مهر و خوشحالی است، در حالی که بابر و بشیر حضور دارند و در زمانهایی نیز میتوانند نمایانگر خشم و غضب باشند.
هوش مصنوعی: همه خبرها و پیامها درباره او است، و در دنیا همیشه نام و آوازهاش در میان پادشاهان و بزرگمردان مطرح است.
هوش مصنوعی: دوستان را در آرامش و با آرامش خاطر میتوان تحسین کرد و برتری جست، اما برای دشمنان باید با قدرت و شجاعت ایستاد و از خود دفاع کرد.
هوش مصنوعی: وقتی طلا در آتش ذوب میشود، با خالصی و طلا شدنش به ارزشمندتر شدن خود ادامه میدهد. همچنین، چوب خشک نیز وقتی به عود تبدیل میشود، عطر و کیفیت بهتری پیدا میکند. در واقع، این فرآیندها نشان میدهد که با آزمون و سختی، چیزهای باارزش به وجود میآیند.
هوش مصنوعی: بقای زندگی موجودات بستگی به وجود او دارد و او همیشه برای خلق باقی میماند. ای خدا، میخواهم که همیشه برای خلق پایدار بماند.
هوش مصنوعی: ای ولی، مانند خورشید درخشان، با ناز و افروختگی هستی و دشمنان از نور تو میگریزند، همانطور که از نور ماهتاب میگریزد.
هوش مصنوعی: خداوند تو را از میان پادشاهان برگزیده است، همانطور که تو را به خاطر ویژگیهایت ستوده است.
هوش مصنوعی: از شدت خشم و غم، همچون تیغی بران، به آسمان میروم و با بخشش و generosity خود، بر مشکلات و مسائل غلبه میکنم و بر آنها فائق میآیم.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای برجسته و درخشان شخصیتی میپردازد که در زمینههای مختلف از جمله مهارتهای گفتاری و اجتماعی، بسیار قابل توجه و تأثیرگذار است. او هم در عرصه سخاوت و generosity و هم در زمینه سخنوری و بیان مطالب، نورافشانی میکند. همچنین در ایجاد ارتباطات و پیوندهای انسانی، شخصیتی درخشان و مهم به شمار میرود. به عبارت دیگر، او در هر جنبهای که به تعاملات انسانی مربوط میشود، با درخشش و تأثیرگذاری خاصی ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: شخصیتی با طبیعتی لطیف و زیبا مانند دریای وسیع، از چشمهای در دلی پر از احساس شاداب میشود و مانند رودخانهای پرآب جاری میشود.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر کلام تو همچون دانههای لؤلؤ درخشنده شده و فضا به خاطر ویژگیهای تو عطر دلانگیز عنبر را در خود دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چهرهها اشاره دارد. هرگاه چهرهها مانند گل با نرمی و دلنشینی دیده شوند و همچون طلا با درخشش و گرما ظاهر شوند، زیبایی آنها همیشه پابرجا خواهد بود.
هوش مصنوعی: بهتر است که ایام و زمانها با زیبایی و تناسب چهرهات بگذرد، همانطور که گل زیباست. در عوض، روزها و شبها همواره به زشتی و حقهبازی جلوه کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپیده دم که هوا بر درید پرده شب
بر آمد از سر که روز با ردای قصب
سپید روز سپه روی داده بود به چین
شب سیاه سپه روی داده سوی حلب
چنان سیاه وشی اندکی سپید بروی
[...]
تقشّعَ غَیْمُ الهَجْرِ عَنْ قَمرِ الحُبِّ
وأسْفَرَ نُورُ الصُّبْحِ عَنْ ظلمةِ العَنْبِ
اگرچه من نکنم عاشقی بطبع طلب
کند طلب دل من عاشقی ز مهر . . . ب
گهی ز دیده خروشم کز اوست دل بعذاب
گهی ز دل کنم افغان کز اوست جان به تعب
ز دیده جیحون باران ز دل جحیم نشان
[...]
همی شکنجد باد و همی شکافد خاک
به جنبش اندر دود و بخار آتش و آب
سپهر ملک عجم ، آفتاب دین عرب
بلند نام و نشان و بزرگ اصل و نصب
کمال دین هدی ، قطب ملک و دین محمود
که هست چرخ شرف را جمال او کوکب
جمال دودهٔ خوارزمشاه ، آنکه ربود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.