گنجور

 
قصاب کاشانی

به خطّش می‌توان گردید رام آهسته آهسته

که قرآن می‌توان خواندن تمام آهسته آهسته

ز صیادی که من می‌بینم اینک می‌کشد آخر

به بوی خال عالم را به دام آهسته آهسته

رخت چون دید زان رشگی که می‌دارند مهرویان

هلالی شد ز غم ماه تمام آهسته آهسته

گرانی‌های پا از سایه می‌سازد زمین‌گیرم

به هر جا می‌نهم از ضعف گام آهسته آهسته

گهی در تاب زلفم پاره‌ای در تاب رخسارم

به حسرت می‌گذارم صبح و شام آهسته آهسته

فلک قصاب گویی در جهان خون سیاووش است

ز من می‌گیرد اینک انتقام آهسته آهسته

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode