گنجور

 
قصاب کاشانی

حدیث شام هجر از بلبل طرف چمن بشنو

رموز غنچه را گل‌چین چه می‌داند ز من بشنو

نظربازی تو را دور از عزیز خویش می‌سازد

بپوشان دیده را از مصر و بوی پیرهن بشنو

به باغ از عندلیبان نکته‌ پردازی چه می‌پرسی

بیا از من زمانی وصف آن گل‌پیرهن بشنو

دلی در آتش و از گریه در آب نمک دارم

اگر آهی کشم بوی کبابم از دهن بشنو

چو مار از بیم قهرت شعله در زنهار می‌آید

اگر باور نمی‌داری ز شمع انجمن بشنو

پس از مردن گذارت اوفتد گر بر سر خاکم

نوای های‌های الفراقم از کفن بشنو

بیا ای دل‌ربا قصاب را گردان فدای خود

تأمل چیست قربان سرت گردم سخن بشنو

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode