گفت دلبر بر من از حسرت نگر گفتم بهچشم
غیر من بر دیگری منگر دگر گفتم بهچشم
گفت اگر داری سر وصلم در این محنتسرا
بایدت کرد از جهان قطع نظر گفتم بهچشم
گفت دور از ماه رخسارم نباید بازداشت
چون کواکب دیده هر شب تا سحر گفتم بهچشم
گفت اگر داری هوای گرد سر گردیدنم
تا بگویم آمدن باید به سر گفتم بهچشم
گفت دور عارضم در تیرگی چون مردمک
بایدت بنشست هر شب تا سحر گفتم بهچشم
گفت اندر بزم من گریان و سوزان همچو شمع
غوطه باید خورد در خون جگر گفتم بهچشم
گفت اگر خواهی که باشی در شهادت سرخروی
خون به جای اشک بار از چشم تر گفتم بهچشم
گفت اگر قصاب میخواهی گلی گیری از آب
بایدت تر ساخت خاک رهگذر گفتم بهچشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، دلبر با معشوقهای صحبت میکند و از او میخواهد که به دنیای دیگری توجه نکند. معشوقه به او میگوید که اگر خواهان وصال اوست، باید از دنیا فاصله بگیرد. او همچنین به زیبایی معشوقه اشاره میکند و ابراز میدارد که دوری از او دشوار است. در ادامه، دلبر به او میگوید که اگر میخواهد در جمع او باشد، باید تحمل رنج و غم کند و اشکهایی که به جای خون میریزد را به جا آورد. او همچنین از یادآوری عشق و فراق سخن میگوید و بر این نکته تأکید دارد که برای رسیدن به عشق حقیقی، باید آماده هرگونه درد و قربانی کردن باشد. در انتها، به تلاش و مشکلی که برای رسیدن به عشقش میکشد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دلبر به من گفت که از حسرت به حال من نگاه کن. من در پاسخ گفتم که به غیر از من به کسی دیگر نگاه نکن. دوباره گفتم که فقط به چشمان من نگاه کن.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به وصال من برسی در این مکان پر از مشکلات، باید از همه چیز در جهان دست بکشی. من در پاسخ به او گفتم که این را در چشم خود میزنم.
هوش مصنوعی: گفتن این که باید از دوری زیبایی چهرهام متوقف شد، زیرا مانند ستارهها که هر شب تا صبح در آسمان درخشان هستند، خودم را به دیدهها معرفی کردم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دور من بچرخی و به من حالی کنی که باید بیایی، من با کمال میل میگویم که منتظرت هستم.
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، دور از عارضم، باید مانند مردمک چشم نشسته و منتظر بمانی تا صبح بیاید. من هم به چشمانت نگاه کردم.
هوش مصنوعی: در مجلس من، کسی که مانند شمع گریان و سوزان است، باید در خون دل خود غوطهور شود. من به او گفتم که این غم را در چشم داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در مقام شهادت با چهرهای سرخرو قرار بگیری، باید خون به جای اشک از چشمانت بریزد. گفتم این را به چشم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی قصاب خوبی پیدا کنی، باید از تلاشی که برای گذران زندگی میکنی، ریشه بگیری و انتظار یک فرصت مناسب را داشته باشی. من هم با طیب خاطر این موضوع را پذیرفتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفت بار از غیر ما پوشان نظر گفتم به چشم
وآنگهی دزدیده در ما مینگر گفتم به چشم
گفت اگر یابی نشان پای ما بر خاک راه
برفشان آنجا به دامنها گهر گفتم به چشم
گفت اگر بر آستانم آب خواهی زد ز اشک
[...]
گفت راهم را بروب آن سیمبر گفتم به چشم
گفت دیگر ره بزن آبش دگر گفتم به چشم
گفت اگر روزی ز زلف دور ماندی و جدا
گریه میکن ز اول شب تا سحر گفتم به چشم
گفت اگر بر یاد لعلم باده گلگون خوری
[...]
یار گفت: از ما بکن قطع نظر، گفتم: به چشم!
گفت: قطعا هم مبین سوی دگر، گفتم: به چشم!
گفت: یار از غیر ما پوشان نظر، گفتم: به چشم!
وانگهی دزدیده در ما مینگر، گفتم: به چشم!
گفت: با ما دوستی میکن به دل، گفتم: به جان!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.