گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قصاب کاشانی

خورشید تف از عارض تابان تو دارد

مه روشنی از شمع شبستان تو دارد

تمکین و سرافرازی و رعنایی و خوبی

سرو سهی از قدّ خرامان تو دارد

خود را ز حشم کم ز سلیمان نشمارد

آن مور که ره بر شکرستان تو دارد

آفاق ز رخ کرده منوّر گل خورشید

پیداست که رنگی ز گلستان تو دارد

هنگام تبسّم ز غزل‌خوانی بلبل

رمزی است که گل از لب خندان تو دارد

گر طعنه زند بر چمن خلد عجب نیست

آن دل که گل غنچه پیکان تو دارد

برکش ز میان تیغ و به قصاب نظر کن

چون گردن تسلیم به فرمان تو دارد