گنجور

 
قاسم انوار

سؤالی دارم، ای جان، کز کجایی

بگو: از دار ملک آشنایی

زهی عشق جهان سوز جهان سوز

گهی ثعبانی و گاهی عصایی

چه باشد ملک؟ مهمان خانه عشق

چه باشد آشنایی؟ روشنایی

چه باشد روشنایی؟ دانش دل

چه باشد دانش دل؟ پادشایی

چو ناکامیست اصل زاد درویش

من و درد و نوای بی نوایی

رها کن کدخدا را یاد می دار

چرا مانی رهین کدخدایی؟

ترا در هر لباسی واشناسم

اگر در جبه ای،گر در قبایی

الا! ای عشق عالم سوز بی غم

بهر صورت که هستی جان مایی

ز وصلت پادشاهی یافت قاسم

خداوندا! نگه دار از جدایی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
باباطاهر

سر راهت نشینم تا بیایی

در شادی به روی ما گشایی

شود روزی بروز مو نشینی

که تا وینی چه سخت بی‌وفائی

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
سوزنی سمرقندی

نصیر دین که چشم پادشائی

نبیند چون تو فرخ کدخدائی

جهان را کدخدائی جز تو نبود

چنان چون نیست جز یزدان خدائی

اگر گویم بهمت آسمانی

[...]

عطار

دلا در راه حق گیر آشنایی

اگر خواهی که یابی روشنایی

چو مست خنب وحدت گشتی ای دل

میندیش آن زمان تا خود کجایی

در افتادی به دریای حقیقت

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۸۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه