هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی
با نور تجلی چه زند معجز عیسی؟
یاران طریقت، همه دلشاد بمانید
کز طور برآمد دولت موسی
گر دیده جانت بگشایند ببینی
صد موسی حیرت زده بر طور تجلی
گر زانکه رسد بوی حقیقت بمشامت
حقا که بیک جو نخری ملکت کسری
از جام محبت همه مستان خرابند
ما از دل و از جان شده دردی کش لیلی
دلها همه آشفته و شوریده و شیدا
بر جان چو رسد بوی تو از عالم معنی
ای جان و جهان، وصف تو پاکست و معلی
از قاسم بی دل مطلب توبه و تقوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تجلیات الهی و تاثیر آن بر روح انسانها صحبت میکند. شاعر با اشاره به نور تجلی و معجزات عیسی و موسی، به شادی یاران طریقت اشاره میکند و دعوت میکند تا دلها شاداب بمانند. او به بیداری دل و درک حقیقت اشاره میکند و بیان میکند که در این حالت، انسانها از زیبایی و عشق خداوند سرمست هستند. دلهای آشفته و شیدا در جستجوی حقیقت و عشق الهیاند و در نهایت به این نتیجه میرسد که به جای توبه و تقوا، باید به محبت و عشق پرداخته شود.
هوش مصنوعی: هر لحظه نوری از تجلی به من میرسد. با این نور تجلی چه معجزهای مانند معجزه عیسی میتواند صورت گیرد؟
هوش مصنوعی: دوستان راه و حقیقت، همواره خوشحال و شاد باشید، زیرا که نشانهای از پیروزی و موفقیت در حال ظهور است.
هوش مصنوعی: اگر چشمان روحت را بگشایند، خواهی دید که صد موسی در حال حیرت و شگفتی بر کوه تجلی ایستادهاند.
هوش مصنوعی: اگر بوی حقیقت به مشام تو برسد، واقعاً ارزش یک جوی آب را هم ندارد که پادشاهی کسری را بخری.
هوش مصنوعی: محبت مانند جامی است که همه را به شوق و شور میآورد و مست میکند. اما ما که عاشق لیلی هستیم، به خاطر دل و جانمان درد و رنجی را تحمل میکنیم.
هوش مصنوعی: وقتی عطر حضور تو به جان میرسد، دلها همه بیتاب و سرشار از عشق و هیجان میشوند.
هوش مصنوعی: ای جان و جهان، توصیف تو دارای خلوص و بلندی است و از کسی که دل ندارد، از قاسم، هیچ درخواستی برای توبه و تقوا نکنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون آب ز بالا بگراید سوی پستی
وز پست چو آتش بگراید سوی بالا
علم و عمل خواجه اسماعیل شنیزی
ما را ز نه چیزی برسانید به چیزی
ما کبک دری بوده گریزیده ز کبکی
او کرده دل ما چو دل باز گریزی
تا ما ز پی تنقیت و تقویت او
[...]
اذا ما خلوت الدّهر یوما فلا تقل
خلوت و لکن قل علیّ رقیب
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
زان باده که با بوی گل و گونۀ لعلست
قفل دَرِ گُرمست و کلید درِشادی
ای یافته از روی تو و رای تو دنیا
حسنی و جمالی و شکوهی و بهایی
از فهم تو و فکرت تو بر فلک طبع
نوری و شعاعی و فروغی و ضیایی
احوال مرا نزد تو دانی که نباشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.