آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه؟
چون رو به روی دوست ندارد هرآینه
مرآت دل به مصقله ذکر پاک کن
تا روی دوست را بنماید معاینه
«جَفُّ القَلَم بِما هو کاین» تمام شد
تفصیل یافت صورت اجمال کاینه
دوشینه شب که اول شب بود و عید بود
آن غازی من آمد «یاریم سراینه»
کردم سلام گرم و زدم بوسه بر رکاب
«هیچ التفات قلمادی اول شه گداینه»
هرکس ز کوه «کون» صدایی شنیدهاند
آواز یار غار شنیدم «صداینه»
خوشدل شدم ز مغلطهٔ آن مرادِ دل
جانم نجات یافت ز هجران باینه
میخواستم به کوی تو آیم به پایبوس
ره نیک دور بود و مرا زور پای نه
گفتم که: قاسمی به جمال تو یافت راه
در خنده رفت یار گرامی که:«های نه»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی وضعیت دل شاعر و ارتباط او با دوستش میپردازد. شاعر میگوید که آینه، به خاطر عدم حضور دوست، تیره شده است و به همین دلیل باید دل را با ذکر پاک سازد تا بتواند چهره دوست را ببیند. او از شب عید و دیدن دوستش یاد میکند و احساس شادی و آرامش میکند. شاعر همچنین به دشواریهایی که برای رسیدن به دوستش داشته اشاره میکند، اما در نهایت، با وجود موانع، امید و شوق برای دیدار او در دلش زنده است. در انتها، او به زلالی و زیبایی جمال دوستش اشاره دارد و خاطرنشان میکند که در وجود او جاذبهای خاص وجود دارد.
هوش مصنوعی: آیینه وقتی تیره و کدر میشود، باید به این فکر کرد که چه چیزی باعث آن شده است. اما اگر آیینه در مقابل دوستی قرار نگیرد، همیشه درخشان باقی میماند.
هوش مصنوعی: دل خود را با یاد و ذکر پاک و خالص تمیز کن تا بتوانی چهره دوست را به وضوح ببینی و درک کنی.
هوش مصنوعی: اندیشهها و نوشتهها به آنچه که در واقعیت وجود دارد، محدود شدهاند و هر چیز جزیی از حقیقت به روشنی بیان شده و به وضوح درک میشود.
هوش مصنوعی: شب گذشته که جشن بود و آغاز شب، آن جنگجوی من آمد و گفت: "یار من، به خانهام بیا."
هوش مصنوعی: سلامی صمیمانه کردم و بوسهای بر رکاب زدم، اما هیچ توجهی از آن شخص ندیدم.
هوش مصنوعی: هرکسی که از کوه "کون" صدایی شنیده باشد، من صدای یار همدم را نیز شنیدهام.
هوش مصنوعی: خوشحال شدم از فریبکاری آن محبوب، روح و جانم از جدایی روشن شد و نجات پیدا کرد.
هوش مصنوعی: خواستار بودم که به کوی تو بیایم و به پای تو بوسه زنم، اما مسیر دور بود و من توان پیادهروی نداشتم.
هوش مصنوعی: گفتم که کسی به زیبایی تو دست یافته است و در خنده، یار عزیزم گفت: نه، این طور نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزی ز بهر تجربه بگرفتم آینه
دیدم نشان مرگ در آنجا معاینه
بگریستم بزاری زار از نهیب مرگ
در حال بر زمین زدم از درد آینه
گفت آینه مرا چه زنی خیره بر زمین
[...]
آیینه باش و عکس رخش بین در آینه
مشنو خبر که نیست خبر چون معاینه
گفتم توان جمال تو دیدن به عشوه گفت
گر صاف دل چو آینه باشی هرآینه
ذرات کون آینههای جمال اوست
[...]
یک رو که درصد آینه بینی هرآینه
روی دگر نمایدت ای جان هر آینه
مهر رخش بصورت ذرات شد عیان
تا حسن خود بدید کماهی معاینه
چون شاهد جمال تو آغاز جلوه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.