«الا یاایهاالساقی »، مرا جام مصفا ده
که سرمستی و قلاشی ز زهد و توبه ما به
کمان ابرو بتیرم زد، ز ذوق تیر مژگانش
بسر غلتیدم و گفتم: فدایت باد جانم، زه!
سؤالی کردم از جانان که: چون خواهد وصالت جان!
جواب من بخواری داد و خوش خندید و گفتا: نه
ز بیم درد هجرانش ز مو باریک تر گشتم
چو روز وصل یاد آرم، شوم در حال از آن فربه
سماع مجلس رندان از آن گر مست در وحدت
که نشناسند نیک از بد، نمی دانند که از مه
گهی در شهر و گه در ده، چو سرگردانم، ای ساقی
مئی چون ارغوان در ده، اگر در شهر، اگر در ده
حریفان جمله مخمورند و هنگام صبوح آمد
بیا، ساقی، کرم فرما، قدم بر چشم قاسم نه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوآیین مطربان داریم و بربطهای گوینده
مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله
ایا خسرو تو آن شاهی که کردت قصد بد خواهی
که چون تیرش جهان کردی و پشتش چون کمان کردی
همه دیوان او رنگین به وصف دوحه یاسین
همه اشعار او شیرین به مدح دوده طاها
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.