بیا، ای یار سودایی، بیا، ای جان سرگردان
ازین سودا خبر داری، ز سودا آیتی بر خوان
بیا، ای جان «الله » خوان، مترس از موج و از توفان
مگر گوهر بدست آری ازین دریای بی پایان
بیا، با فر سلطانی، بیار آن جام روحانی
ز فیض جام «سبحانی »، مرا از خویشتن بستان
بیا، ای عشق سلطان وش، زدی بر جان ما آتش
چه سان آتش؟ از آن آتش، که یک شعله است ازو نیران
ببازم عاقبت جان را، طریق کفر و ایمان را
به پیش زلف و روی او، اگر کفرست، اگر ایمان
بسلطانی رسید این دل، ز سودای تو ورزیدن
زهی سلطان! زهی سلطان! زهی سلطان! زهی سلطان!
بهر جانب که می جویم، تویی حاضر، تویی ناظر
اگر در حضرت واجب، اگر در خطه امکان
ز هر جایی که پرسیدم، همین بشنیدم و دیدم :
ز شوق او مستند، اگر درویش اگر سلطان
اگر پرسند از قاسم که: آن مه را کجا دیدی؟
درین بستان، در آن بستان، درین بستان سرمستان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و جستجوی معشوق پرداخته و از او دعوت میکند که بیاید. او از حال درونی خود و دلتنگیاش سخن میگوید و میخواهد از دریای عشق و پیوند معنوی بهرهمند شود. شاعر به زیبایی و سلطنت معشوق اشاره میکند و میگوید که این عشق، آتش را در وجودش روشن کرده است. او در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق معشوق فراتر از کفر و ایمان است و در هر جایی به دنبال اوست و عشق او را در تمام وجودش حس میکند.
هوش مصنوعی: ای دوست عاشق، بیا و به سراغم بیا. ای جان، آیا از این عشق دیوانهکننده خبر داری؟ نشانهای از این عشق بر سفرهام آوردهام.
هوش مصنوعی: بیا ای جان، صدا را به یاد خدا بلند کن، از موج و طوفان نترس، مگر اینکه از این دریای بیپایان، گوهر ارزشمندی به دستآوری.
هوش مصنوعی: بیا، با شکوه سلطنت، آن جام روحانی را بیاور که از فیض جام «سبحانی» است؛ مرا از خودم جدا کن.
هوش مصنوعی: بیا ای عشق زیبا، تو بر جان ما آتش زدهای. این آتش چگونه آتشی است؟ از آن آتش که تنها یک شعله دارد و از آن، چه حرارت و برانگیختگی حاصل میشود.
هوش مصنوعی: در نهایت به خاطر زیبایی و جذابیت چهره او، جان خود را فدای راهی میکنم که مشخص نیست آیا به کفر منتهی میشود یا به ایمان.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق تو به سلطنت رسید. چه خوش به حالم که تو را دارم! تو بسیار بزرگ و شایستهای!
هوش مصنوعی: هر کجا که بروم و به دنبالت بگردم، تو در آنجا هستی و به من نگاه میکنی، چه در مقام الوهیت باشی و چه در دنیای امکان و وجود.
هوش مصنوعی: هر کجا که از حال و وضع مردم سوال کردم، همین پاسخ را شنیدم و همین روال را دیدم: همه به شوق او مستغرق و سرشارند، چه درویش باشد یا سلطان.
هوش مصنوعی: اگر از قاسم بپرسند که آن معشوق را کجا دیدی؟ او در پاسخ خواهد گفت: هم در این باغ، هم در آن باغ، و هم در این باغ پر از سرور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپهسالار لشکرشان یکی لشکر کاری
شکسته شد از و لشکر ولیکن لشکر ایشان
چه روز افزون و عالی دولتست این دولت سلطان
که روز افزون بدو گشته ست ملک و ملت و ایمان
بدین دولت زیادت شد به اسلام اندرون قوت
بدین دولت پدید آمد به تعطیل اندرون نقصان
بدین دولت جهان خالی شد از کفران و ازبدعت
[...]
خجسته دولت عالی همین کرد ای ملک پیمان
که فتحی نو دهد هر روز از یک گوشه کیهان
فرود آرد سپاهت را به گرد کشور عاصی
برآرد گرد از آن کشور بسوی گنبد گردان
برانگیزد ز شادروان سپاه پادشاهی را
[...]
چه گوئی؟ ای شده زین گوی گردان پشت تو چوگان
به دست سالیان شسته زمان از موی تو قطران
ز قول رفته و مانده چه بر خواندی و چه شنودی؟
چه گفتند این و آن هر دو؟ چه چیز است این، چه چیز است آن؟
گر این نزدیک را گوئی و آن مر دور را گوئی
[...]
چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش
چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.