بیا، بیا، که فقیریم و خاکسار توییم
مدام مست می چشم پر خمار توییم
اگرچه باده پرستیم، مست آن جامیم
اگرچه اشتر مستیم در قطار توییم
اگر مسافر شوقیم با تو هم سفریم
وگر مجاور عشقیم در دیار توییم
هزار تیغ جفا از تو بر جگر خوردیم
چه جای عذر؟ که صد بار شرمسار توییم
هزار سجده اگر آوریم میدانیم
که بی شفاعت عرفان گناهکار توییم
جهان چرا همه با ما بدشمنی برخاست؟
گناه ما بجزین نی که دوستدار توییم
حبیب گفت بقاسم که: در سرای وجود
بهر غمی که فرستیم غمگسار توییم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.