جانا، بجز از تو کس نداریم
وز لطف تو بس امیدواریم
ما بوی تو از ازل شنیدیم
تا روز ابد در انتظاریم
گویند بما: شما چه قومید؟
قومی که ازو بسر نداریم
با عقل معاد آشناییم
وز عقل معاش برکناریم
در آرزوی وصال مستیم
در شیوه عشق بی قراریم
گفتم که: خمارم ازمیت، گفت :
از بهر خمار تو خم آریم
قاسم، بکجا رویم ازین در؟
به زان نبود که جان سپاریم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و longing به معشوق اشاره میکند. او ابراز میکند که تمام امیدش به لطف و محبت معشوق است و از بدو خلقت تا همیشه در انتظار او خواهد بود. شاعر به ارتباط عمیق و خاص خود با معشوق اشاره میکند و بیان میکند که از عقل معاش و زندگی دنیوی فاصله گرفته و تنها در پی وصال محبوب است. در نهایت، شاعر به وضعیت خمار و مستی ناشی از عشق اشاره میکند و با حسرت میپرسد که به کجا باید برود، زیرا جز جان سپردن برای معشوق هیچ گزینهای ندارد.
هوش مصنوعی: عزیزم، به جز تو هیچ کس دیگری نداریم و تنها به رحمت و محبت تو امیدواریم.
هوش مصنوعی: ما از ابتدای زمان عطر و بوی وجود تو را احساس کردهایم و تا ابد منتظر ظهور دوبارهات خواهیم ماند.
هوش مصنوعی: میگویند به ما: شما چه کسانی هستید؟ قومی که از او هیچ خبر نداریم.
هوش مصنوعی: ما با فهم و درک مسائل معنوی و آخرتی آشنا هستیم و از دنبال کردن مسائل دنیوی و مادی فاصله میگیریم.
هوش مصنوعی: ما در آرزوی رسیدن به معشوق هستیم و در این راه عشق، همواره نگران و بیتابیم.
هوش مصنوعی: گفتم که از شراب مست و سرخوشم، او پاسخ داد: به خاطر حال و هوای تو، ما نیز خود را در خماری قرار میدهیم.
هوش مصنوعی: قاسم، به کجا برویم از این در؟ بهتر از این نیست که جان را فدای این قضیه کنیم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.