هزاران بحر در دردانه دیدیم
درخت کون را در دانه دیدیم
سحرگاهی بدان حضرت رسیدیم
بر آن در حاجب و دربان ندیدیم
حجابات جهان درهم شکستیم
همه تقلید را افسانه دیدیم
ظهور آفتاب طلعت دوست
میان کعبه و بت خانه دیدیم
چو می خانه مقام شور و مستیست
سریر سلطنت می خانه دیدیم
گذر کردیم بر کوی ملامت
همه عاشق، همه فرزانه دیدیم
چو قاسم در جهان جان نظر کرد
یکی شمع و همه پروانه دیدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این قطعه شعر، شاعر به توصیف تجربههای عرفانی و معنوی خود میپردازد. او به مشاهده زیباییهای عالم هستی و عمق درد و رنجها اشاره میکند و از درخت وجود که به دانههایی پر معنا تبدیل شده، سخن میگوید. شاعر در سحرگاهی به وصالی با محبوب رسیده و در آنجا از موانع و حجابهای دنیوی عبور کرده است. او نور حقیقت را در میان نمادهای مختلف، مانند کعبه و بتخانه، مشاهده میکند. در میخانه، نیروی شور و مستی را در مقام سلطنت مییابد و در کوی عاشقان، عشق و دانش را در برابر خود میبیند. در نهایت، شاعر به تجلی عشق و شمع و پروانه بودن در این جهان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ما در دانه، نشانههای بسیار زیادی از درخت وجود را مشاهده کردیم.
هوش مصنوعی: در صبح زود به آن مکان رسیدیم، اما نه کسی را در کنار در دیدیم و نه نگهبانی وجود داشت.
هوش مصنوعی: ما همه موانع و پردههای دنیای مادی را کنار زدیم و فهمیدیم که تقلید از دیگران تنها یک داستان و خیال است.
هوش مصنوعی: ما در میان کعبه و بتخانه، ظهور آفتاب چهره دوست را مشاهده کردیم.
هوش مصنوعی: در میخانه، جایگاه شور و حال و مستی است و ما تخت سلطنت این میخانه را مشاهده کردیم.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی به محلهای گذر کردیم که همه افراد آن عاشق و آگاه بودند.
هوش مصنوعی: وقتی قاسم به دنیای جان نگریست، دید که همچون شمعی است و همه پروانهها دور او گرد آمدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من و تو هر دو در یکی بدیدیم
که جز دیدار خود چیزی ندیدیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.