هزاران بحر در دردانه دیدیم
درخت کون را در دانه دیدیم
سحرگاهی بدان حضرت رسیدیم
بر آن در حاجب و دربان ندیدیم
حجابات جهان درهم شکستیم
همه تقلید را افسانه دیدیم
ظهور آفتاب طلعت دوست
میان کعبه و بت خانه دیدیم
چو می خانه مقام شور و مستیست
سریر سلطنت می خانه دیدیم
گذر کردیم بر کوی ملامت
همه عاشق، همه فرزانه دیدیم
چو قاسم در جهان جان نظر کرد
یکی شمع و همه پروانه دیدیم