چشم گریان و دل زار و نزاری دارم
در نهان خانه دل نقش نگاری دارم
زر نابم، که ببازار جهان آمده ام
محکی کو؟ که ببیند که عیاری دارم
من از آن شهر کلانم، نه از آن ده که تویی
با همه خلق جهان دار و مداری دارم
تو چه دانی که من این جا بچه کار آمده ام؟
که بصحرای بشر عزم شکاری دارم
پیش آهنگ خرانی و بدان مفتخری
علم الله، که از فخر تو عاری دارم
همچو بلبل که بنالد بهوای گل مست
با خیالش همه شب ناله زاری دارم
قاسمی نیست ازین شهره ملامت بگذار
من ز شهر دگرم، رو بدیاری دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.