گنجور

 
قاسم انوار

خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رسید

دیده روشن شد،چو بوی یوسف کنعان رسید

قصه عشق زلیخا را کجا پنهان کنم؟

کین حکایت از سواد مصر تا صنعان رسید

پیش ازین در شهر جانها رفته بودی لایزال

شهر ایمن گشت،اکنون سنجق سلطان رسید

ساقیا، تا ذکر هشیاران نگویی بعد ازین

وقت هشیاران برفت و نوبت مستان رسید

ساقیا،ما را پیاپی ده قدح،کز فضل یار

حالت هجران گذشت و نوبت احسان رسید

چند گویی!واعظ،آخر از خدا شرمی بدار

نوبت جان در گذشت و نوبت جانان رسید

قاسمی،تا چند می نالی ز درد دل؟بگو:

دردها بگذشت،اکنون نوبت درمان رسید

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

شاه سنجر چون ز میدان جانب ایوان رسید

از زمین بانگ بشارت تا بر کیوان رسید

تا به ‌کیوان گر بشارتها رسد نبود عجب

زانکه منصور و مظفر شاه از میدان رسید

موسم جنگ و غُو شیپور و رنج تن گذشت

[...]

خالد نقشبندی

مژده ای یعقوب دل کان یوسف کنعان رسید

محنت بی‌انتهای هجر را پایان رسید

باز گردد ای جان بر لب آمده کان نازنین

عیسی مریم صفت بهر علاج جان رسید

کوه غم بر باده ده ای دل که با باد صبا

[...]

صامت بروجردی

زینب ای ام المصیبه موسم افغان رسید

کار حلقوم حسین با خنجر بران رسید

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه