گنجور

 
قاسم انوار

در هیچ زمان غیر بدل راه ندادند

قومی که مریدند و گروهی که مرادند

آنها که کمالات و جمالات تو دیدند

بر خاک همه جبهه تسلیم نهادند

در صومعه و مسجد و می خانه رسیدیم

قومی ز تو غمگین و گروهی ز تو شادند

قومیکه دل و دین بهوای تو بدادند

آنها همه شادند، که از اهل رشادند

مستند بسودای تو در مسکن دلها

گر اهل بیاضند و گر اهل سوادند

این گنج نهان را،که نهادند درین کوی

بر هیچ کس این سر نهانی نگشادند

قاسم، چو ز اسرار تو رمزی بشنیدند

سلطان سلاطین و فریدون و قبادند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

جدان تو از مادر از بهر تو زادند

از دهر بدین ملک ز بهر تو فتادند

این ملک به شمشیر برای تو گشادند

خود ملک و شهی خاصه ز بهر تو نهادند

صفای اصفهانی

روزی که در میکده عشق گشادند

بر من رقم بندگی عشق تو دادند

جان و دل سودائیم از عشق تو زادند

اینست که بس پا کرو و پاک نهادند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه