منگر بعاشقان،که ز صد یک نشان نماند
معشوق را ببین که ز صد یک نشانه ماند
تا آتش هوای تو در دل زبانه زد
مارا زبان همان شد و دیگر زبانه ماند
بر آستان دوست نماندند عاشقان
عاشق کسی بود که برین آستانه ماند
عمری ز حسن یار سخن در میانه بود
القصه عاقبت سخن اندر میانه ماند
عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوی
آن در وصال محو شد، این در بهانه ماند
از جسم در گذر، که همه بال و پربسوخت
مرغی که او مقید این آشیانه ماند
در نور آن جمال فنا گشت قاسمی
آنجاکه نور صبح یقین شد گمان نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و معشوق پرداخته و بر احساسات عاشقانه و درد فراق تأکید میکند. شاعر به عاشقان میگوید که نگاه به نشانهها و ظواهر عشق بیفایده است و بهتر است به خود معشوق توجه کنند. او به آتش عشق اشاره میکند که دل عاشق را میسوزاند و میگوید زبان عاشقان به بیان عشق محدود شده است. همچنین، شاعر به قدمت عشق و دوستی اشاره کرده و میگوید که عاشقان واقعی همیشه در کنار معشوق میمانند و تا پایان عمر به یاد او هستند. در نهایت، او برای بیان فنا در عشق و زیبایی معشوق از تصاویری از مرگ و گذر از جسم یاد میکند.
هوش مصنوعی: به عاشقان نگاه نکن، چرا که از صد علامت فقط یک نشانه باقی نمیماند. اما معشوق را ببین که از صد نشانه، تنها یک علامت در او باقی مانده است.
هوش مصنوعی: وقتی شوق و عشق تو در دل من شعله ور شد، زبانم به بیان عشق تو مشغول شد و دیگر نتوانستم خاموشش کنم.
هوش مصنوعی: عاشقان واقعی تحت هیچ شرایطی در درگاه دوست نمیمانند، بلکه کسی که واقعاً عاشق است، به محبت و عبودیت در این درگاه ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: عمری درباره زیبایی محبوب سخن گفته شد، اما در نهایت این صحبتها در میانه راه باقی ماند و به پایان نرسید.
هوش مصنوعی: عاشق به سمت مرگ تمایل دارد و عاقل به دنبال توجیهاتی برای رفتارهایش است. در حالی که عاشق به وصال محبوبش میرسد و در آن غرق میشود، عاقل همچنان در جستجوی بهانه باقی میماند.
هوش مصنوعی: از دنیای مادی فاصله بگیر، زیرا همانطور که پرندهای که به این لانه وابسته است، همهی بال و پرش را میسوزاند و از دست میدهد.
هوش مصنوعی: در روشنایی آن زیبایی، وجود قاسمی از بین رفت؛ آنجا که نور صبح حقیقت به وجود آمد و هیچ شکی باقی نماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سینه دل رمید و بزلف تو رام ماند
مرغ از قفس پرید و گرفتار دام ماند
می گفتمش غم دل و، عمدا نکرد گوش؛
تا غیر آمد و، سخنم ناتمام ماند!
از ساقی سپهر فغان، کز جفای او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.