در شرح آن جمال بیانها ز حد گذشت
در حسن یار حیرت جانها ز حد گذشت
در نقطه دهان تو، کان سر نازکست
کس را نشد یقین و گمانها ز حد گذشت
نادیده یار را، به تصور حکایتی
افتاد در زبان و زیانها ز حد گذشت
از عین حسن دلبر بینام و بینشان
یک جلوه کرد، نام و نشانها ز حد گذشت
زین بیش بینقاب مرو در میان شهر
ای دوست، الحذر، که فغانها ز حد گذشت
ای یار جان، که بر سر بازار عاشقی
شاد آمدی و شادی جانها ز حد گذشت
از فکر بر خیال تو ناایمنست شهر
در ملک لایزال امانها ز حد گذشت
وقتست تا قرین شود آن یار، قاسمی
کز شدت فراق و قرانها ز حد گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.