گنجور

 
قاسم انوار

هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست

فی الجمله همه جام شرابات الهست

بر هیچ مکن تکیه و مگریز ز هر سو

کان شاه دل افروز ترا پشت و پناهست

زهد و ورع و خرقه و سجاده و تسبیح

مقصود خدا آمد و این ها همه راهست

یک سایه خورشید رخت تافت بعالم

عالم همه در سایه آن زلف سیاهست

چون پرده پندار برافتاد ببینی :

ما مست خداییم و جهان جمله بماهست

عالم همه در حیرت آن نور تجلیست

آن ماه چه ماه آمد و این شاه چه شاهست؟

با یاد تو قاسم همه عمر بسر برد

بی یاد تو یک دم همه عمر تباهست

 
 
 
زبان با ترانه
قاسم انوار

در فهم همین نکته بسی عزت و جاهست

این نکته که: آن دلبر ما در همه جا هست

هرجان، که دمی واقف اسرار خدا شد

او در کنف عاطفت ظل الهست

در مملکت سر دل سینه عشاق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه