گنجور

 
قاسم انوار

شراب آتشین آمد ز دست ساقی جان‌ها

بنوش این جام آتش را، «توکلنا علی المولا»

شراب ارغوان درکش، مترس از آب و از آتش

به رقص آ یک زمان خوش خوش، ببین در جودت صهبا

کمالات خود از خود جو، که بحر وحدتی، نه جو

تویی ناموس این صهبا، تویی قاموس این دریا

تو آن شاه جگر سوزی، که سلطانی و فیروزی

کمینه جام تو دریا، کمینه پشّه‌ات عنقا

مترس از حیله دشمن، قدم در عشق محکم زن

درآ در وادی ایمن، که من پیمودم این صحرا

ز من بشنو سخن آسان، تو فرصت را غنیمت دان

ز عاشق یاد گیر، ای جان، مکن امروز را فردا

تو جان جان جانانی، ز چشم خلق پنهانی

برون آی از در خانه، که بربستند محمل‌ها

به هرجایی که آن یارست من سرسبز و دلشادم

«و کنا حیث ماکانوا و کانوا حیث ما کنا»

همیشه قاسم مسکین به تو امید می‌دارد

تویی حاضر، تویی ناظر، تویی پنهان، تویی پیدا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا

چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا

چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده

چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا

ببارید و ز هم بگسست و گردان گشت بر گردون

[...]

ناصرخسرو

خداوندی که در وحدت قدیم است از همه اشیا

نه اندر وحدتش کثرت، نه مُحدَث زین همه تنها

چه گوئی از چه او عالم پدید آورد از لولو

که نه مادت بد و صورت، نه بالا بود و نه پهنا

همی گوئی که بر معلول خود علت بود سابق

[...]

ازرقی هروی

چه جرمست اینکه هر ساعت ز روی نیلگون دریا

زمین را سایبان بندد بپیش گنبد خضرا ؟

چو در بالا بود باشد بچشمش آب در پستی

چو در پستی بود باشد بکامش دود بر بالا

گهی از دامن دریا شود بر گوشۀ گردون

[...]

قطران تبریزی

بهر چیزی بود خرسند هرکش قدر بی بالا

بهفت اقلیم نپسندد کسی کش همتی والا

ز خاک و باد و آب آتش شرف دارد فزون زیرا

که چون باشد سوی پستی بود میلش سوی بالا

ندارد هیچ مخلوقی بعالم قدرت خالق

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۶ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

سپاه ابر نیسانی ز دریا رفت بر صحرا

نثار لؤلؤ لالا به صحرا برد از دریا

چون گردی کش برانگیزد سم شبدیز شاهنشه

ز روی مرکز غبرا به روی گنبد خضرا

گهی ماننده دودی مسطح بر هوا شکلش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه