شراب آتشین آمد ز دست ساقی جانها
بنوش این جام آتش را، «توکلنا علی المولا»
شراب ارغوان درکش، مترس از آب و از آتش
به رقص آ یک زمان خوش خوش، ببین در جودت صهبا
کمالات خود از خود جو، که بحر وحدتی، نه جو
تویی ناموس این صهبا، تویی قاموس این دریا
تو آن شاه جگر سوزی، که سلطانی و فیروزی
کمینه جام تو دریا، کمینه پشّهات عنقا
مترس از حیله دشمن، قدم در عشق محکم زن
درآ در وادی ایمن، که من پیمودم این صحرا
ز من بشنو سخن آسان، تو فرصت را غنیمت دان
ز عاشق یاد گیر، ای جان، مکن امروز را فردا
تو جان جان جانانی، ز چشم خلق پنهانی
برون آی از در خانه، که بربستند محملها
به هرجایی که آن یارست من سرسبز و دلشادم
«و کنا حیث ماکانوا و کانوا حیث ما کنا»
همیشه قاسم مسکین به تو امید میدارد
تویی حاضر، تویی ناظر، تویی پنهان، تویی پیدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف شراب آتشین و ارغوانی و تأثیرات معنوی آن میپردازد. شاعر مخاطب را به نوشیدن این شراب دعوت میکند و از او میخواهد که از ترس نداشته باشد و در عشق استقامت کند. او تأکید میکند که کمالات را باید از درون جستجو کرد و در مسیری امن و مطمئن گام برداشت. همچنین به عشق و وابستگی به معشوق اشاره میکند و میگوید که در هر جایی که یار باشد، شادی و سرسبزی وجود خواهد داشت. شاعر در پایان بیان میکند که قاسم مسکین همیشه به معشوق امید دارد و او را همواره در حال و ناظر میداند.
هوش مصنوعی: نوشیدنی داغ و پرشوری از دست بادهساز به ما رسید. ای جانها، از این جام آتشین بنوشید. ما به خداوند اعتماد داریم.
هوش مصنوعی: به شراب قرمزرنگ غرق شو و نترس از خطراتی که ممکن است برآید. در یک لحظه شاد و پرنشاط برقص و زیباییهای بخشندگیات را تماشا کن.
هوش مصنوعی: به ویژگیها و کمالات خودت از درون خودت توجه کن، چرا که تو مانند دریای یکتایی هستی. تو خود به تنهایی اساس و شناسنامه این دنیای سرشار هستی.
هوش مصنوعی: تو همان پادشاهی هستی که قدرت و پیروزیات بینظیر است. جام تو به اندازه یک دریا بزرگ است و برای هر کسی که در برابر تو قرار گیرد، مانند مگسی ناچیز میباشد.
هوش مصنوعی: از ترفندهای دشمن نترس، در عشق با اطمینان و قوت گام بردار و وارد سرزمین امن شو، زیرا من این مسیر را قبلاً طی کردهام.
هوش مصنوعی: به من گوش کن و سخن را به سادگی بپذیر. بهتر است از هر لحظه استفاده کنی و یاد بگیری که عشق را جدی بگیری. امروز را به فردا ننداز و هماکنون اقدام کن.
هوش مصنوعی: تو روح و جان همه جانها هستی، اما از دید دیگران پنهانی. از در خانه خارج شو، زیرا کاروانها آماده حرکت شدهاند.
هوش مصنوعی: هر جا که آن معشوق باشد، من نیز شاد و سرزنده هستم. ما هر کجا که باشند، با هم هستیم و همیشه در کنار هم خواهیم بود.
هوش مصنوعی: قاسم دائماً به تو امید دارد؛ تو همیشه در کنار اویی، تو ناظر بر او هستی و هم در پنهان و هم در آشکار وجود داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا
چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا
چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده
چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا
ببارید و ز هم بگسست و گردان گشت بر گردون
[...]
خداوندی که در وحدت قدیم است از همه اشیا
نه اندر وحدتش کثرت، نه مُحدَث زین همه تنها
چه گوئی از چه او عالم پدید آورد از لولو
که نه مادت بد و صورت، نه بالا بود و نه پهنا
همی گوئی که بر معلول خود علت بود سابق
[...]
چه جرمست اینکه هر ساعت ز روی نیلگون دریا
زمین را سایبان بندد بپیش گنبد خضرا ؟
چو در بالا بود باشد بچشمش آب در پستی
چو در پستی بود باشد بکامش دود بر بالا
گهی از دامن دریا شود بر گوشۀ گردون
[...]
بهر چیزی بود خرسند هرکش قدر بی بالا
بهفت اقلیم نپسندد کسی کش همتی والا
ز خاک و باد و آب آتش شرف دارد فزون زیرا
که چون باشد سوی پستی بود میلش سوی بالا
ندارد هیچ مخلوقی بعالم قدرت خالق
[...]
سپاه ابر نیسانی ز دریا رفت بر صحرا
نثار لؤلؤ لالا به صحرا برد از دریا
چون گردی کش برانگیزد سم شبدیز شاهنشه
ز روی مرکز غبرا به روی گنبد خضرا
گهی ماننده دودی مسطح بر هوا شکلش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.