گنجور

 
قاسم انوار

امشب شب آدینه و فردا رمضانست

تن در ذوبان آمد و جان در طیرانست

بر بند ره لقمه و بگشا ره دیدار

تن طالب نان آمد و جان طالب جانست

آن خواجه عزیزست و لطیفست و شریفست

آزاده و حی نیست، که صید حدثانست

خرسند از آنست که بر سفره ارزاق

هرچند که نانش نرسد، بر سر خوانست

من بنده شوقم، که براقیست سبک رو

پروانه عشقست، ولی شمع جهانست

چون جمله تویی، غیر تو کس نیست بتحقیق

هر جان که شناسا شود این جا همه دانست

رعنایی تو چشم ترا کور ابد کرد

رو وسمه خر، ای دوست، که این سرمه گرانست

کوری تو شد مانع راه تو وگرنه

چون ماه شب چارده آن دوست عیانست

گر زانکه شراب از خم توحید کنی نوش

در دیر جهان قاسم ما پیر مغانست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

الْمِنَّةُ لِلّٰه که این ماهِ خزانست

ماهِ شُدن و آمدنِ راهِ رَزانست

از بسکه درین راهِ رز انگور کشانند

این راهِ رَز ایدون چو رهِ کاهکَشانست

چون قُوسِ قُزَح برگِ رَزان رنگ‌به‌رنگند

[...]

مسعود سعد سلمان

هجران تو ای شهره صنم باد خزانست

کاین روی من از هجر تو چون برگ رزانست

در طبع نشاطم طمع وصل چنانست

در باغ دلم باد فراق تو همانست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

رازی ز ازل در دل عشاق نهانست

زان راز خبر یافت کسی را که عیانست

او را ز پس پردهٔ اغیار دوم نیست

زان مثل ندارد که شهنشاه جهانست

گویند ازین میدان آن را که درآمد

[...]

وطواط

صدر ثقة الدین کنف خلق جهانست

خاک دراو کعبهٔ اشراف زمانست

آراسته از طالع او روی سپهرست

افروخته از طلعت او صحن جهانست

در خدمت او تقویت خرد و بزرگست

[...]

فلکی شروانی

ای دیده در آن شکل و شمایل نظری کن

گر زآنکه تو را آرزوی دیدن جانست

روئیست در آن چشم جهانی متحیر

زلفی که پریشانی احوال جهانست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه