بود یک پروانه شوریده حال
جان شیرین کرده بر آتش حلال
دید شمعی راکه با صد سوز ودرد
اشک گلگون میرود بر روی زرد
غیرتش بگرفت دامن،مردوار
چرخ میزد گرد آتش بیقرار
گفت باشمع :ای اسیر درد و داغ
تا چه گم کردی که جویی با چراغ؟
ماتمی داری که هرشب تابروز
اشک باری در میان تاب و سوز؟
خوش خوشی در گریه شمع اشکبار
گفت با پروانه زار و نزار:
شور شیرین طاقتم را کرد طاق
غصه دارم در دل از درد فراق
دورم ازشیرین خود،فرهادوار
جان شیرین میدهم در هجر یار
این چراغ ازبهر آن دارم که من
یار خود میجویم از هر انجمن
یا بشیرینم رساند، بی ندم
یا بسوزاند مرا سر تا قدم
شاهد شیرین ندارم در کنار
شمع بی شاهد نمیآید بکار
در زیانم زین وجود خویشتن
میگدازم بهر سود خویشتن
شمع مومین دل چو صاحب دردبود
از دمش پروانه را مستی فزود
در کمال شوق وشورش بی قرار
خویشتن را زد بر آتش مردوار
خسته دل پروانه صاحب جرم بود
آتش از جرمش دمی برکرد دود
ساعتی بگرفت تنگش در کنار
عاقبت پروانه شد همرنگ یار
آتش سوزنده چون بر زد علم
محو شد پروانه از سر تا قدم
کثرت پروانه فانی شد تمام
وحدت مطلق عیان شد والسلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر داستان یک پروانه عاشق را روایت میکند که تحت تأثیر شمعی قرار میگیرد. پروانه با دیدن درد و سوز شمع، به زندگی خود و دوری از معشوقش فکر میکند. او از احساساتش صحبت میکند و میگوید که تنها برای یافتن معشوقش، به سمت شمع آمده است. درد و غم فراق او را آزار میدهد و در جستجوی وصال، خود را به آتش میزند. در نهایت، پروانه به خاطر عشق و شورش به آتش میافتد و محو میشود، تا به اتحاد با محبوبش برسد. این داستان به مفهوم عشق و فراق و فدای جان در راه عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: یک پروانه پرشور وجود داشت که با عشق و شوق، جان خود را به نیکی فدای آتش عشق کرده بود.
هوش مصنوعی: شمعی را میبیند که با تمام سوز و دردش، اشکهای سرخ بر صورت زردش میریزد.
هوش مصنوعی: غرور و غیرت او باعث شد که دست از کار و تلاش برندارد و با شهامت در کنار آتش که نماد التهاب و هیجان است، بچرخد و خود را مشغول نگه دارد.
هوش مصنوعی: شمع به تو میگوید: ای کسی که گرفتار درد و رنج هستی، چه چیزی را گم کردهای که با روشنایی چراغ به دنبال آن میگردی؟
هوش مصنوعی: تو اندوهی داری که هر شب با خزان اشک میریزی، در حالی که در میان حالتی سرد و سوزان قرار داری؟
هوش مصنوعی: شمعی که در حال گریه است با پروانهای که در وضعیتی غمانگیز به سر میبرد گفت و گو میکند و از احساسات غمانگیز خود حرف میزند.
هوش مصنوعی: شور و شوقی که داشتم، به اندازهای زیاد است که طاقت من را از بین برده است. در دل من غم و اندوهی از جدایی وجود دارد که مرا آزار میدهد.
هوش مصنوعی: از معشوق خود دور هستم و به مانند فرهاد، جان شیرینم را در غم دوری او فدای او میکنم.
هوش مصنوعی: این چراغ را به خاطر این روشن کردهام که در هر جمعی به دنبال یار خود میگردم.
هوش مصنوعی: یا پیامآور نیکیها به من خبر خوشی میدهد، یا اینکه مرا به طور کامل میسوزاند.
هوش مصنوعی: من در کنار شمع، هیچ معشوق و زیبایی ندارم؛ زیرا بدون وجود او، روشنی و شعف شمع بیفایده است.
هوش مصنوعی: من از وجود خودم دچار زیان شدهام و به خاطر سود و منفعت خودم در تلاش برای رهایی از این وضعیت هستم.
هوش مصنوعی: دل مؤمن مانند شمعی است که درونش آتش عشق و احساساتی عمیق وجود دارد. این احساسات و دردهایی که دارد، باعث میشود دیگران، مانند پروانهها، به سوی او جذب شوند و به خاطر آن حال و هوای دلانگیزش مست و سرمست شوند.
هوش مصنوعی: او در اوج اشتیاق و طغیانی که داشت، بیتابی کرد و خود را در آتش التهاب و شدت پس از روحیه مردانهاش رها کرد.
هوش مصنوعی: پروانه دلbroken از عشق، به خاطر اشتباهش در آتش سوخت و از آن دود برخاست.
هوش مصنوعی: لحظهای در آغوشش محکم گرفت و سرانجام به رنگ و شکل محبوبش درآمد.
هوش مصنوعی: وقتی آتش سوزان شعلهور شد، پروانه که به دور آن میچرخید، از سر تا پایش در آتش سوخت و محو شد.
هوش مصنوعی: افراد و چیزهای بیشماری که در زندگی وجود دارند، سرانجام در گذر زمان از بین میروند و تنها حقیقتی که باقی میماند، وحدت و یگانگی مطلق است که به وضوح نمایان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.